2777
2789
عنوان

خاطره کامل جراحی دندون

107 بازدید | 19 پست

جراحی دندون عقل نیمه نهفته


یک هفته حساس شده بود ،تا اینکه 24 خرداد درد شدید داشت شب خوابم نبرد ، تصمیم گرفتم سریع فرداش برم دکتر تو فکر این بودم که حتما عفونت داره و الان نمیکشه ، خلاصه ساعت پنج سریع رفتیم جهاد دانشگاهی (زمان معاینه ساعت 4/30 تا 6 بعد از ظهر ) البته من نمیدونستم چون تا گفتم برا جراحی اومدم نگفتن برو معاینه مستقیم رفتم اتاق جراحی فک و صورت ،شانس من بیماری که نوبتش بود نیومده بود خلاصه دکتر ازم شرح حال پرسید و عکس خواست ، بعد گفت الان به راحتی براتون میکشم بدون درد فقط عکس رو بیارین ، منم سریع اومدم بیرون ولی متاسفانه تلفن همراهم خونه مامانم جا مونده بود ، و چون میترسیدیم دیر بشه پسرای طفلک رو هم اوردیم تو هوای گرم ( یکی چهار سال و شش ماهه ، یکی یک سال و شش ماهه ) منم کلی استرس چه طوری به همسرم خبر بدم اخه جلو جهاد تند تند پارکبان رد میشد و اجازه توقف نمیداد منم نمیدونستم همسرم بچه ها رو بردن تحویل مامانم بدن یا اینکه دور میزنن می یان ، خلاصه  دم در کلی منتظر موندم بعد گفتم دیر نشه چون دکتر تا هفت نبود و بیماری بعدی شش و نیم می یومد ، ساعت پنج و  دقیقه اش رو نمیدونم  . با کلی کلنجار رفتن غرورم رو زدم کنار رفتم کنار یه خانم مانتویی نشستم بعد چند لحظه گفتم امکانش هست یه شماره بگم شما زنگ بزنین بپرسین کجان؟ و عکس دندونام لازمه ،با ادب کامل گفت خواهرم داخله اومد چشم من کیف ندارم کیف خواهرمه صبر کنین می یاد ، ولی وقتم محدود بود ، دوباره رفتم بیرون بازم خبری نبود برگشتم داخل همه رو ورانداز کردم ،کنار یه خانم چادری نشستم و همون دیالوگ ها ، با قیافه ای درهم اول ش ا ر ژ  نداشت گوشیش ، منم گفتم باشه شما بیا گوشیتو ش ا ر ژ  کن پولشو میدم یا شما همه رو بزن گزینه رمز کارت من رمزم رو وارد میکنم، با صدای بلند تر راستش نمیتونم بهت اعتماد کنم و خودش رو عقب کشید با حالتی خاص ،منم دلم میخواست خرخرشو بجویم ( اخه من داخل درمانگاه به اون شلوغی که گوشی رو نمیتونم بدزدم ،بعدش گفتم خودت حرف بزن ، نهایت مزاحم تلفنی میشیم ،میزنی به لیست سیاه ،البته شاید همسرم از گوشی میخواست بیاد بخوردش ) خودمو کنترل کردم فقط گفتم نگاه به چادر من بکن هنوز میخواستم بگه به چادر خودت نتونستم، اخه عزیزم اگه اینجا عضوی یه نگاه بنداز چادر من حداقل پنج برابر چادرت قیمتش بود  ، اخه چی بگم شاید حق داشت ،ولی من اگه کسی بگه رمز گوشی رو باز میکنم و میدم حتی خودش شماره بگیره شاید بنده خدا راست بگه ، البته من خیلی این اتفاق برام می یفته چون فراموش کارم و اکثر اوقات این رفتار زیبا رو میبینم به مذهبی و غیر مذهبی نداره بعضی ها اخرشن،

خلاصه خودش گفت برو به مسئول گیشه بگو بهت تلفن بده ، منم سریع رفتم و الحمدالله با خوشرویی تلفن ثابت رو دادن ، همسرم اومدن صحنه ای دیدم دلم کباب شد ،پسر کوچیکم نشسته خوابش برده بود گونش کشیده شده بود رو صندلی بزرگه هم دراز کشیده بود ،تا من رو دید خوش حال شد طفلکی، کوچیکه رو هم برداشتم شیرش دادم، قضیه رو به همسرم گفتم عکس و خانمه و حرف دکتر،  مطب خانم دکترم رفتیم ، عکس رو ازشون گرفتم و چون قراره قاب بذارم بهشون گفتم قاب دندونم بازم به تاخیر می یفته خانم دکتر گفتن چاره ای نیست اگه درد داری بازم اگه میخوای فردا بیمار کنسل کنم بیا برای تراش و قالب گیری چون دو تا سه ساعت طول میکشه ( شش تا دندون جلو ) مرحله بعد که قاب گذاری زمانی نمیبره ، گفتم باشه بهتون خبر میدم ( خانم دکترم خیلی خوب و مهربونه چون گفتم خیلی استرس دارم و میترسم حسابی با من راه می یاد ) همسرم برا پسرا بستنی خریده بود ولی من انقدر استرس داشتم نتونستم بخورم ، سریع برگشتیم جهاد اخه مطب هم تو راهنمایی نزدیکه ، شانسمون پارکبان نبود همسرم گفتن سریع برو بیا خبر بده ، اگه نبودم بمون دور میزنم دوباره می یام ، رفتم به دکتر گفتم حرف های خانم دکتر رو ، گفتم میشه بعدا بیام گفت پس شنبه دیگه ،من فقط شنبه ها هستم ،ولی طوری جراحی میکنم فردا بری برا تراش و قاب گیری ،گفتم برم به همسرم بگم شاید اومدم ، رفتم به همسرم گفتم شما برین، همسرم گوشی خودشون رو دادن با کارت و رفتن پسر کوچیکم رو خونه مامانم بذارن ( فقط با مامانم می مونن، بنده خدا ها مامان ها تا اخر باید زحمت بچه هاشون رو بکشن چه جنین داخل شکم چه مسن و بزرگ باشن ، واقعا مامانم کلی برا من اذیت شدن خیلی ازشون ممنونم ) ، خلاصه رفتم هزینه رو دادم اول برا معاینه بیست هزار تومن دادم ،بعد برای حراحی سیصد و چهل هزار تومن دادم،

رفتم داخل دکتر تا معاینه کرد ،گفت عفونت داره ولی مانعی نیست ، بی حسی زدن منم در حال سکته از ترس ، ازشون پرسیدم چقدر طول میکشه ؟ گفتن یک ربع . درد داره ؟ نه بی حسی زدیم . اگه درد داشت بازم بی حسی میزنین ؟ مگه من جلادم معلومه .

رفتم رو گیت کناری و پرستار امادم کرد بیشتر ترسم گرفت ، یه روپوش سبز انداخت روم فقط گردی صورتم دیده میشد ، ساکشن و تمام لوازم رو داخل پارچه های سبز قرار دادن ، دکتر اومد گفت نترس فقط فشار بهت وارد میشه برا کشیدن سرت رو تکون ندی ، منم از ترس چوب شدم تکون نخوردم بعد گفت الان دارم با تیغ لثه رو برش میزنم درد داری ؟ با چشمام گفتم نه ، بعد دوباره گفت الان دارم دورش رو تمیز میکنم ، الان میخوام درش بیارم فشار میدم ، همین فشار رو حس کردم ، ( البته ساکشن دست پرستار بود هی دور دندون رو خشک میکرد باعث حالت تهوع میشد ( به قول ما مشهدی ها زور به دلم می اومد ) چون عقب دندونه دکتر میگفت طبیعیه )  بلاخره در اومد ،  دکتر شروع به بخیه زدن کرد ، پنج تا بخیه خورد ، دکتر گفت تموم شد، یه باند گذاشت رو جای دندون، گفت تا دو ساعت برش نداری ، هنوز به ساعت نگاه میکردم ساعت شش شروع شد ،ساعت شش و ده دقیقه نبود تموم شد ،خیلی خوب بود بدون درد ، اگه میدونستم انقدر نمی ترسیدم . دکتر گفت دختر خوبی بود همکاری کردی عالی بود اصلا بافت کناری آسیب ندید ، پرستار بهم گفت بلند نشو شاید سرت گیج بره منم دراز کشیدم کم کم بلند شدم ،پرستار دندون رو نشونم داد یه صندلی داخل اتاق بود گفت رو این بشین حرکت نکن ، منم به همسرم زنگ زدم که بیان ، بعد پرستار گفت بیرون بمون منتظر بمون تا دکتر دارو توصیه ها رو بهت بده فقط اصلا آب دهنت رو بیرون نریز ( تف نکن ) .

بیرون منتظر بودم چون ، بیمار سریع تر اومد زودتر رفت داخل ، ولی جراحیش  طول کشید همسرم هم هنوز نیومده بودن چون ترافیک شدید بود با اینکه خونه نزدیک بود . کلی منتظر موندم تا بلاخره تموم شد ، چهل دقیقه طول کشید دو تا دکتر دیگه هم رفتن داخل برا کمک ، رفتم داخل برای من و بیمار دیگه توصیه ها و داروها رو نوشتن ، همسرم زنگ زدن سریع برم ، خلاصه اومدم بیرون رفتم برا تحویل پرونده و رسید برا بیمه بعد دوباره دکتر هم مهر و امضاش کرد ، اومدم بیرون  همسرم منتظر بودن ، حالم زیاد خوب نبود درد نداستم گیج بودم و بی حال . از استرس اون روز فقط شربت خوردم هیچی غذا نخوردم که کار خیلی اشتباهی بود، سریع رفتیم همسرم داروها رو گرفتن آمپول دگزا نوشته بودن تزریق کردم ، رفتیم خونه مامانم ، رفتم روی تخت ولی اذیت شدم نمیتونستم سرم رو پایین ببرم یا دراز بکشم ، خلاصه باید سوپ سرد و شیر ومایعات سرد و بستنی میخوردم ، کمپرس هم گذاشتم ولی حسش نبود یخ میشد صورتم ولش کردم خیلی راحت طلبم

شیاف استفاده کردم عالی بود ، البته کلا اذیتم یعنی گیجی و اینا یک ساعت بود بعد کلا نرمال شدم ، البته بگم تمام مدت حرف میزم و خیلی عادی ، داداشم نه سالشه میگه از منم سالم تری ، فقط این وسط یه لطف بزرگ همسرم کردن پسر بزرگم رو نیاوردن با هم خونه مامانشون بودن ، کوچیکه اذیت نداره ، ساعت دوازده تقریبا همسرم اومدن ، البته مامانم کلی اصرار داشتن بمونم ولی حالم خوب بود لازم نبود شب بیخواب بشن ،چون خیلی حساسن برا خواب چون پسر بزرگه من خیلی بدخوابه  .

اول هایپر مارکت رفتیم ، خیلی دوست دارم تو بدترین حال ش ا ر ژ  میشم . بعد رفتیم پارک و پسرا بازی کردن اومدیم خونه ، تازه ماجرا شروع شد ، تا همسرم خریدا رو از ماشین در بیارن و بیارن داخل ، پروژه پسرم شروع شد گریه ، بهونه ، داد زدن ، دیگه شروع شد تقریبا یک رسیدیم تا هفت صبح اذیت کرد ، بعد یه نیم ساعتی جیغ کشید خوابش برد ، کوچیکه رو هم بیدار میکرد ، همه بیدار منتظر اقا ، همسرم نیم ساعت خوابیدن هفت و نیم رفتن ، من تا  هشت و نیم ، یک ربع به نه خوابم نبرد ، امروزم ساعت دوازده با گریه بیدار شد تا الان که ساعت چهار و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهره .

بخدا میخواستم تاپیک بزنم که الان تاپیکتو دیدم

خیییلی کار خوبی کردی که تجربتو گفتی استارتر خدا خیرت بده

من 19 سالمه چهارتا کاملا نهفته نسبتا افقی دارم 

یکیش پدرمو در اورده با اینکه آب نمک قرقره میکنم و آموکسی میخورم باز فکم از هم باز نمیشه از درد

میخواد در بیاد اما نمیشه جا نداره.

به شدت میترسم از درد و خونریزی😭😭😭😭😭

متخصص فک و صورت خوب تو تهران یا کرج میشناسی؟

اگه برم پیش جراح بد میشه؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من سه شنبه کشیدم دیوانه ام کرد دردش

اﺷﮏ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﺏ ﭼﻬﺮﻩ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺷُﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺷﺮﺑﺖ ﻭ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﻧﯿﺎﮐﺎﻥ، ﮐﺴﺎﻥ، ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﻣﺎ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ …گرسنگی یار دیرین و وفادار ما بوده است و برهنگی در کنار گرسنگی یک دم نسل های ما را ترک نگفته است.

بعد اون همه خاطره زایمان طبیعی جالب بود ادم خاطره جراحی دندون رو هم بخونه!فقط واسم سوال پیش اومد چجوری میفهمین یه چادر ارزون یا گرون  

کاربری onyxxx هم من بودم که متاسفانه ترکید  

الانم دارم می رم دکتر ببینم چی ميگه

اﺷﮏ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﺏ ﭼﻬﺮﻩ ﭘﺪﺭﺍﻥ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺷُﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺷﺮﺑﺖ ﻭ ﺷﺮﺍﺏ ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﻧﯿﺎﮐﺎﻥ، ﮐﺴﺎﻥ، ﺧﻮﯾﺸﺎﻥ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﻣﺎ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ …گرسنگی یار دیرین و وفادار ما بوده است و برهنگی در کنار گرسنگی یک دم نسل های ما را ترک نگفته است.
بعد اون همه خاطره زایمان طبیعی جالب بود ادم خاطره جراحی دندون رو هم بخونه!فقط واسم سوال پیش اومد چجو ...


معلوم ميشه شايد

مثلا منه مانتويي تشخيص ميدم مانتو خودم جنسش خوبه با يكي ديگه يا نه حتما چادرم اينجوريه😂😂😂😂

🎊لاغري با تاپيك بامداد خمارعزيزم🎊 💚گروه سبز   وزن اوليه (٩٦.٤٠٠) وزن فعلي (٧٢.٢٠٠) وزن هدف (٦٨)💚               قد (١٧٠)  شروع رژيم از مهر ٩٨ من ميتونم بزودي به هدفم برسم همونطور كه تا الان با كمك دوستاي خوبم و بامدادخمار عزيزم(الهه جونم) تونستم از اين به بعدم ميتونم 💞👗👗👗👗👗👗👗🥗🥗🥦🥦🥗💚❤️💞ممنونم از الهه جونم و دوستاي خوبم💞❤️😘😘
رفتم داخل دکتر تا معاینه کرد ،گفت عفونت داره ولی مانعی نیست ، بی حسی زدن منم در حال سکته از ترس ، از ...

من سه بار دندون جراحی کردم .بدترین روزهای زندگیم دفعه اول با اینکه مثلا متخصص بود اما فاتحه دندونم رو خوند 4 سال ازش کشیدم .اصلا به جهاد و درمانگاه فکر نکردم.دفعات بعد فقط دنبال دکتر خوب بودم که خداروشکر پیدا کردم و عالی بود البته کلی هزینه کردم 

**اللهم عجل لولیک الفرج**
بخدا میخواستم تاپیک بزنم که الان تاپیکتو دیدم خیییلی کار خوبی کردی که تجربتو گفتی استارتر خدا خیرت ...

خواهش میکنم عزیزم چون خودم داشتم از استرس و درد سکته میکردم تاپیک زدم اونایی که مثل منن الکی درد نکشن، .

شرمنده من تو مشهد درمانگاه دندانپزشکی جهاد دانشگاهی و درمانگاه فارابی خوبن ، جراح فک و صورت نمیشناسم ، ولی این اقا که دندون من رو کشید عالی بود.تهرانی های عزیز راهنماییشون کنین.

بعد اون همه خاطره زایمان طبیعی جالب بود ادم خاطره جراحی دندون رو هم بخونه!فقط واسم سوال پیش اومد چجو ...

ان شاءالله خاطرات زایمان هام رو هم مینویسم.

کلا من خیلی اهل خریدم اکثر لباسی رو تن کسی ببینم قیمتش رو میفهم، ولی بعضی چیزا باز اکثرا میدونن خانم های چادری چون لباس اصلیشون برا بیرون چادره جنس ها رو میشناسن ، چادر گرون ایستایی و ریزش قشنگی داره ،خیلی مشکی رنگش بور نیست ،اشغال بهش نچسبیده ، چادر بور با دوخت پایین چادر کثیف (نامرتب) ، اشغال چسبیده (منظورم مو و پرزه) خوب ارزونه یا خیلی کهنه شده. قصدم تحقیر نبود منظورم این بود قیافه ام به دزد نمیزد . یا خانم های مانتویی مثلا مانتو یکی رو ببینین متوجه میشین دیگه بلاخره وقت خرید قیمت ها دستتون می یاد بعضی ها جنس و مدلش تو مده خیلی شیک هستن و کلا قیافه خانم و اطرافیانش معلومه مانتوش چه قیمتیه یا بچه ها ،البته لباس مردونه نمی شناسم راستش برام جذاب نیست ،هم اینکه سلیقه مون مثل هم نیست و هم اینکه از اولین مغازه همه چی حتی کفش و جوراب زیر پیرهنی رو هم همسرم میخرن.البته برا خرید من خیلی می یان نظر میدن چون میگن دوست داری بهت احترام میذارم منم به همسرم احترام میذارم تنها میرن خرید

الانم دارم می رم دکتر ببینم چی ميگه

ان شاءالله عالی میشه مثل مال من ، تازه نهایت بعدش درد داشته باشین با مسکن برطرف میشه و تا سه روزه،  بازم برا رفع ترس فیلم جراحی دندون عقل داخل اینترنت هست اگر هم دلش رو ندارین انیمیشنش رو ببینین .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792