2777
2789

شیش هف سالم که بود با داداشم که یه سال ازم کوچیکتره تو حیات نشسته بودیم و داشتیم گل یا پوچ بازی میکردیم نوبت من بود و منم گل و لای پام قایم کردم داداشم هم که فهمید کجا قایم کردم داشت دستشو کرده بود لای پام که گل و پیدا کنه نگو بابامم از پشت داشته مارو نگاه میکرده برگشتم بابامو دیدم که با چشای قرمز داره مارو بعدشم یه کتک حسابی خوردیم 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من قبلا گفتم اینو  


وقتی کوچیک بودم پسر دایی مامانم اومده بود خونمون بعد موهاش یکم ا بلند تر شده بود مامان منم اون موقع موهاشو کوتاه کرده بود   من تو تاریکی    شب از خواب بیدار شدم رفتم بیدارش کردم که مامان بیا ببرم جیش کنم  میترسم 

دسشویی تو حیاط بود اخه 

گفت عزیزم من مامانت نیستم 🤦‍♀️🙆‍♀️

ناتانائیل ! تنها خداست که نمی توان در انتظارش بود! در انتظارِ خدابودن؛ ناتانائیل یعنی باور نداشتن اینکه او هم اکنون حضوردارد...

من یادمه کلاس دوم دبستان بودم یه عروسک رو زیپ کیف مدرسم اویز کرده بودم.یروز اون گم شد. چندروز بعدش یه عروسک عنی همونو روکیف یه دختره که تومدرسمون بود دیدم. توکوچه دنبالش دویدم بزور ازش گرفتم😁. انکار میکرد که مال خودمه. ولی من فکر میکردم برامنه. اخرشم ازش گرفتم😂. اگه مال من نبود که نمیداد بهم حتما مال من بوده دیگه😂

❤تمام لحظه های زندگی من ..به زیبایی بودن توست....❤

خواهرم که کوچیک بود یه بار از یه جایی شنیده بود که طرف داشت به یکی فحش میداد میگفت خر جد وابادته...

بعد ابنم فکر کرد طرف حرف خوبی زده... بعد یه مدت رفتیم یه جایی دعوت بودیم خیلی هم باهاشون تعارف داشتیم.. بعد یه دفه خواهرم گفت سلام خوبین جد و ابادتون خوبن؟؟  

من  

مامانم  

خانومه  

خواهرم  

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792