2777
2789
عنوان

داستان۱

| مشاهده متن کامل بحث + 5078 بازدید | 255 پست
کدخدا مگه واسه چه زمانیه

60 سال پیش یا بیشتر

همه بار اول ثبت نام کردن پس انقد نگیدکاربریت یا عضویتت مبارک از نظرم خوشت نیومد مشکل خودته سوال کردی  از قضاوت متنفرم پس ن بکن ن میکنم قبل از هر حرفی یکم فکر کردن بد نیست

وا این چه وضعشه خب همه رو میذاشتی یا بعد از بیرونت شروع میکردی.....

همه رو میزارم دارم تایپ میکنم تو  نوت

تا امشب تمومه

همه بار اول ثبت نام کردن پس انقد نگیدکاربریت یا عضویتت مبارک از نظرم خوشت نیومد مشکل خودته سوال کردی  از قضاوت متنفرم پس ن بکن ن میکنم قبل از هر حرفی یکم فکر کردن بد نیست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بعد از ورود ب ۱۲ سالگیش هر روز  زندگی سخت میگذشت

نوشین روحیه لطیف و کنجکاوی داشت و دوست داشت یاد بگیره

وقتی پچ پچ تو روستا رو شنید پیش بابا رفت و بهش گفت

بابا مشهدی من دوست ندارم مثه فاطمه و بقیه ازدواج کنم

من دلم میخواد برم مدرسه میخوام برم شهرو ببینم

چرا همه اینجا انقد ناراحتن

مگه من با کسی کاری دارم

چرا نباید سواد  داشته باشم

زهره میگفت تو ده بالا پسر کدخدا جهان سواد داره زنشم از شهر گرفته

 زنشم سواد داره پس چرا ما سواد نداریم

مشهدی حسینم طبق روال همیشه کلاهه سبزشو از سرش برمیداشت و تو دستش مچاله میکرد و میگفت ناز دختره بابا زن پسر کدخدا با ما فرق داره

و باز هم سوالای نوشین ک چرا فرق داره و سوالی ک از طرف بابا بی جواب رها میشد


دیگ کم کم وقته این بود ک ب  فکر باشه


نوشین باید ازدواج کنه؟

همه بار اول ثبت نام کردن پس انقد نگیدکاربریت یا عضویتت مبارک از نظرم خوشت نیومد مشکل خودته سوال کردی  از قضاوت متنفرم پس ن بکن ن میکنم قبل از هر حرفی یکم فکر کردن بد نیست

لطفا به شعور خواننده احترام بگذارید.

شرمنده وجودت دارم تایپ میکنم میزارم  امروز تا آخرشو

همه بار اول ثبت نام کردن پس انقد نگیدکاربریت یا عضویتت مبارک از نظرم خوشت نیومد مشکل خودته سوال کردی  از قضاوت متنفرم پس ن بکن ن میکنم قبل از هر حرفی یکم فکر کردن بد نیست

همونطور ک چایشو میریخت تو نعلبکی ب این فکر میکرد که چیکار کنه

نوشین آب پاکی و ریخته بود که نمیخواد مثله بقیه خواهراش ازدواج کنه و از یطرفیم نمیشد تو خونه نگهش داشت

 روشو کرد سمته رقیه و گفت

خانم میگی چیکار کنم

بهش میگم بشین تو خونه نرو بیرون میگ چشم

اما یک هفته یک ماه چقد تو خونه زندانیش کنم

اگ شوهرش بدیم شاید بزرگ شد شاید ....

سرشو انداخت پایین

دیگ کلمه هاشم ته کشیده بود

رقیه نگاهشو از زمین برداشت و گفت

اگ شوهرش بدیم و ب این کاراش ادامه داد چی؟

اونوقت چ کنیم

الان خودش تنهاس

اگ بره با بچه برگردوننش آبرومون و چیکار کنیم ؟

نوشین همونطور ک ب حرفای مادر و پدرش گوش میداد تو دلش ب خودش بد و بیراه میگفت

اخه تو چرا انقد فوضولی

برو شیر گاوتو بدوش

تخم مرغارو جمع کن

اصلن مثه بقیه باش

توهمین حین ک اینارو ب خودش میگفت اشکاش جلو چشمشو گرفته بود

بلندشد و شالش و بست و رفت بیرون

پاهاشو کرده بود تو چشمه و عکسه ماه و نگاه میکرد

با خودش گفت

بیا فرار کن اگ فرار کنی دیگ کسی بابا مشهدی و اذیت نمیکنه

دیگ کسی ب داداشا چیزی نمیگه

اونوقت فاطگه و بقیم اذیت نمیشن

اما بعد ک فک میکرد میگفت اونوقت اگ من فرار کنم مامان رقیه و بابا مشهدی همش ب فکرم میشن دق میکنن

اما دلم نمیخواد شوهر کنم


اگ بمیرم چی


چ فکرایی ک نکرد و منصرف شد

همه بار اول ثبت نام کردن پس انقد نگیدکاربریت یا عضویتت مبارک از نظرم خوشت نیومد مشکل خودته سوال کردی  از قضاوت متنفرم پس ن بکن ن میکنم قبل از هر حرفی یکم فکر کردن بد نیست

لایک

یکبار برای همیشه بیاید کنار هم انسانی زندگی کنیم؛ جوری که دیگه جایی برای حسرت نمونه. همه نگن ای کاش مردم یخورده باهم مهربون تر بودن ببین منو شاید غیر ممکن به نظر بیاد ولی شدنی ـهتنها راهش فقط شروع تغییر از خودمونه.هر فردی به تنهایی بدون در نظر گرفتن اینکه آیا دیگران هم در این پویش شرکت میکنند شروع به ایجاد حس خوب کنه.نتیجه قطعا لذت بخش خواهد بود...
منو لایک کن بیام بخونم

چشم

همه بار اول ثبت نام کردن پس انقد نگیدکاربریت یا عضویتت مبارک از نظرم خوشت نیومد مشکل خودته سوال کردی  از قضاوت متنفرم پس ن بکن ن میکنم قبل از هر حرفی یکم فکر کردن بد نیست

لایک

چشم

همه بار اول ثبت نام کردن پس انقد نگیدکاربریت یا عضویتت مبارک از نظرم خوشت نیومد مشکل خودته سوال کردی  از قضاوت متنفرم پس ن بکن ن میکنم قبل از هر حرفی یکم فکر کردن بد نیست

کدخدا اگه آدم خاصی و مد نظر داری معرفیش کن


مشهدی سرش پایین بود

میدونست داره اشتباه میکنه

اخه نوشین گفته بود ک ازدواج نمیکنه اما باباش داشت خلاف حرف دخترش عمل میکرد


آفرین مشهدی بلاخره سرعقل اومدی برو ک خبرای خوب و میفرستم

 

مشهدی بعد خدافظی راهشو سمته باغ کج کرد

نمیتونست ب چشمای دختر کوچولوش نگاه کنه و بگه ک میخوام شوهرت بدم


از یطرفم حرفای رقیه شک و دودلی و تو دل مشهدی حسین مینداخت


اگ بره با بچه  برگرده از این بدتر میشه

اونوقت چیکارش کنم


یهو یاده چیزی افتاد

ب پاهاش قوت داد ک سریع برگرده پیشه کدخدا بگه منصرف شده

چیزه دیگه ای ب فکرش رسید


کدخدا سری تکون داد و گفت


مطمئنی اینجور بهتره؟

مشهدی گفت آره کدخدا میفرستمش پیش عمم تو یه ده دیگس از اینجا خیلی فاصله داره شاید اون تونست این دختر و درست کنه

کدخدا موافقت کرد

اما مشهدی من میسپارم اگ پسر خوب پیدا شد بده بره


مشهدی قبول کرد و رفت خونه


همه بار اول ثبت نام کردن پس انقد نگیدکاربریت یا عضویتت مبارک از نظرم خوشت نیومد مشکل خودته سوال کردی  از قضاوت متنفرم پس ن بکن ن میکنم قبل از هر حرفی یکم فکر کردن بد نیست

گذاشتی باز لایکم کن

حله

همه بار اول ثبت نام کردن پس انقد نگیدکاربریت یا عضویتت مبارک از نظرم خوشت نیومد مشکل خودته سوال کردی  از قضاوت متنفرم پس ن بکن ن میکنم قبل از هر حرفی یکم فکر کردن بد نیست

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بحرفیم

kedertarin | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792