دیروز نرفت سر کار که منو ببره بازار خرید کنم..صبح که از خواب بیدار شدیم خواهرش زنگ زد بیا کولرو شیر اب ما رو درست کن شوهرم نمیتونه...بهش گفتم برو ما که الان نمیریم..ساعت ده ونیم رفت یک اومد..نهارمونو خوردیم گفت من ساعت سه برم با خواهرم وشوهرش کمکشون مبلاشونو بیارم گفتم برو ولی زود برگرد منو ببر بازار خیلی دلم میخاد برم حوصلم تو خونه سر رفته دائما نیستی گفت نیم ساعته میام....خواهرش زنگ زد گفت ساعت ۵ بریم...اینم گفت مامیخایم بریم بازار اونم باحالت قهر گفت خب برو خداحافظ...شوهرمم زنگ زد بهش گفت چهارو نیم میام که تا ۵ برگردیم...من اصلا دلم نبود بره..ساعت ۴ ونیم رفت گفت زود میام ساعت ۷ شب اومد
از وسط با تبر نصفش میکردی😂😂😂
چقد از این موارد داشتم و حرص خوردم 😕
😑😑بنده خدا کدومتون راضی نگه داره
عجب نوکر دربست گرفته مگه دور از جون شوهرت ...یا شوهر اون خیلی بی عرضس
منم بودم قهر میکردم با شوهرم
باورکن از روی قصد نزاشته زودتر بیاد،البته نظرمنه.
توی واتس هی پیام داد میخام برای خونه نویی خواهرم اینو بخرم خوبه؟منم گفتم خوبه... هی زنگ زد گفت چرا اوقات تلخی میکنی..منم سرد جواب دادم با دعوا قطع کردم...ساعت شیش ونیم زنگ زد ده دقیقه دیگه اماده باش تا بیام بریم گفتم بمون تا باهات بیام خرید...
خودت برو بازار
تجربه ثابت کرده با شوهر بازار رفتن فقط دردسره
خب ساعت 7 که آمد چیزی بهش نگفتی
به نظرم دعوا نداره چون شوهرت واقعا قصد داشته ببرتت خرید اما خب کار پیش اومده و دیر کرده
۱-هیچ کاری نیم ساعته نمیشه. رکب خوردی
۲-خیلی حق داری
۳- ولی کلا همیشه تو فکر اینم کسی که ازدواج کرده و داره یه زندگیو اداره میکنه چطور تنها و بدون شوهر نمیتونه بره خرید.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
41 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
