ایییییی دست رو دلم نزار یکبار عقد بودم برای مادرشوهرم تولد گرفتم شوهرم میگفت ولش کن بابا.آخر تولد همشون از شوهرم حسابی تشکر کردن از من نه😏😏😏😏😏اون موقعی که شانس تقسیم میکردن من دستشویی بودم گویا😑😑😑😑😑
عزیزم من کاملا درکت میکنما ولی باید خودت رو امادا کنی نمیشه کازی کرد ناخودآگاه تو مقام مقایسه قرار میگیرین.عزیزم ولی راهی که پیش گرفتی برات در اینده عذاب اور میشه چون هی مجبور میشی سرویس بدی و بخوای خودت رو نشون بدی.ببین تو زندگیت رو بکن اینکه عزیز باشی یا نباشی دیگه با وجدان اوناست.فک کردی یادشون میمونه؟باید بپذیری اون مادر تو نیست و محبت تا یه حدی که با احترام همراه باسه کافیه
این جاریم هنوز نیومده.غذا درست میکنه میده به برادرشوهرم میگه بده به مامانت.انقدر که خودشیرینه.
ژله یادت رفت ژله هم درست کن کادو هم بگیر براش بنظرم کادوت سفر مشهد باشه سوپرایز میشه از یه اژانس مسافرتی بلیط تور زیارتی مشهد براش بگیرین
واقعا دلیل بعضی از کاراشونو درک نمیکنم.با اینکه من انقدر بهشون محبت میکنم مهربونم ولی نمیدونم چرا مادرشوهرم نمیخاد از کاراش سر دربیارم.دختره رو کم کم میخان عقد کنن ولی هنوز به من حرفی نزده.منم اینارو شوهرم بهم میگه.میگه اگه بهت احترام نزاشتن توهم نزار اگه نگفتن دارن واسش زن میگیرن توهم نرو خاستگاری ولی من میگم دوست ندارم با مدورت پیش بره
عزیزم ببخشیدا ولی شما غیر عادی هستی مطمن باش اونا پیش خودشون و پشت سرت میگن این خودشیرینی میکنه واسه همین کارا و محبتات رو نه تنها جدی نمیگیرن بلکه اعتمادی هم نمیکنن.اینا حرف من نیستا مشاور ها میگن.شما باید در حد عروس خانواده باشی سر و سنگین باشی احترام بزاری و خودت باشی.مطمن باش در نبودت پشتت میگن مادرشوهرت هرچقدرم جوون باشه بچه نیست که
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
