چرا من هیچوقت نمیتونم دروغ بگم. مثل احمقا همه چی و تعریف میکنم. حتی اگه پای مرگ و زندگی درمیون باشه پای آبرو درمیون باشه... البته براخودم اینجوریم
منم خیلی لج خودمو دارم
مدلمون اینطوریه یادنگرفتیم دروغ بگیم و باسیاست رفتار کنیم ... اکتسابیه
سیاست نداری عزیزم
مرض خواهر منم اینجوریم اصلا دروغگوی خوبی نیستم
دوروغگویی که خوب نیست.. اما هرازگاهی نباید راستشو بگی فقط باید بپیچونی.. هر واقعیتی رو هم لازم نکرده بگی یعنی زیاد حرف نزنی که همه چیو بگی
خیلی جاها زیرابم برا صداقت خورده البته اسمش خریته
ناراحت نباشید هر کی ی نقطه ضعفی داره، منم الان دارم فکر میکنم چرا هیچوقت نمیتونم در لحظه، جواب حرف های نامربوط رو بدم. اصلا حاضر جوابی بلد نیستم و بهمین خاطر همیشه ی خدا هم زخم خورده ام..
منم هیچوقت دروغ نمیگم حتی اگر به ضررم باشه. یه بار با شوهرم دعوام شده بود و پای خانوادش اومد بود وسط . منم به مامانش گفتم شوهرم به خانوادم فلان فحش رو داده منم به شما فلان فحش رو دادم. همه رو مو به مو براش گفتم😆مادرشوهرم چشماش از تعجب گرد شده بود که من چقدر راحت دارم حقایق رو میگم. بعدش که همه رو گفتم، اب دهنش رو قورت داد ، چادرش رو محکم تر پیچید دورش و گفت خوب کردی بهمون فحش دادی😅البته بعدش حسابی تلافی کرد و تا پای طلاق کشوندمون ولی از اونجا که خدا ذات کثیفش رو میشناخت دستش رو برا شوهرم رو کرد و بدتر باعث شد شوهرم ازشون فاصله بگیره
خوبه یا بده؟
از نظر من فتنه هست. خدا ازش نگذره که حلالش نمیکنم. انقدر شوهرم رو با دروغاش پر کرد که شوهرم برا اولین بار کتکم زد بعد که مادرشوهر فهمید چی شده خیلی راحت بهم گفت خوب کرده کتکت زده ، تازه کمت هم بوده،ناراحتی برو طلاق بگیر. ولی این بین شوهرم فهمید مامانش همه حرفاش دروغ بوده برا همین کلی شرمنده شد و ازشون فاصله گرفت. مادرشوهرم، از لجش اومدتو در و همسایه هرچی فحش ناموسی لایق خودش بود رو بهم داد و رفت. الهی شکر از اون ماجرا 2 ساله میگذره و شوهرم دیگه ورابطش با خانوادش خوب نشده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
17 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
