پریشبا عقدش بود شب قبلش به ما خبر دادن خونه مادرشوهرم دوتا در باما فاصله داره قرار بود همه جمع بشن بریم محضر من بابدبختی سه تا بچه رو خودم و آماده کردم منتظر اونا که رفتنی بهمون خبر بدن بریم یه هو دیدیم عه رفتن به ماهم نگفتن حالا ده دیقه نشد شوهرم از خونشون اومده بودااا