دیشب و دیروز بدترین لحضات زندگی من و پسرم بود
دیشب پلک رو هم نزاشتم
یا کابوس دیدم
یا پسرمو عوض کردم
پریروز جعبه آهنی آچار شوهرم افتاد رو پاش و دو تا ناخنش ترکید و دکتر پانسمان کرد
دیروز پانسمانشو با سرم باز کردم بچه م گریه کرد شوهرمم شروع کرد فحش دادن که تو لیاقت مادری نداری باید میبردی تو حموم تا خیس بخوره خودش باز بشه
دکتر گفته بود تا یه هفته آب نخوره
این جمله رو که گفتم هر چی رو اپن بودو شکست
پسرمم از دیروز تو خودش خرابکاری میکنه
بمیرم براش