دیشب مهمون داشتم داییمینا وخاله ام وشوهرش وبچه هاش اینابچه هاشون خیلی شلوغ میکردن خیلییی بیش ازحدمنم تازه عروسم خب به هرحال ادم رووسایل هاش حساس میشه پسرداییم زدپردم ازپایین پاره شد میپریدرودسته مبلم ک یکمم نشست کردمنم تایه حدمیتونستم بگم شلوغ نکنید ولی نه خالم نه زنداییم هیچکدووم به بچهاشون نمیگفتن بشینین شلوغ نکنیددرحالی ک من ادم گنده خونه هرکدوم ک میرم جوری باادم سنگین رفتارمیکنن ادم نمیتونه روی مبلشون بشینه من گفتم شلوغ نکنیدبه بچهاش ناراحت شدن بعداینکه رفتن مادربزرگم عوص اینکه بگه دستت دردنکنه بچهای منودعوت کردی لباشواویزوون کردکه چرامیگی خونت وخراب کردن منم انقدعصابم خوردشدحالابگین حق بامنه یااونا
تو
نمی‌دونستی بچه شلوغ دارن؟
۲ساله عروسی کردم برای باراول دعوت میکردم
دعوت نكن
من هميشه بعد دعوتيام بحث داريم با شوهرم
خواهرزاده هاش محاله خسارت نزنن به خونه
الان سومين باره ميبرمشون پارك دعوتي به بهونه ي هواي خوب
بچه ها هم خوشحالنو ازاد
من این‌جور مواقع زبونم نیم‌متره
حق داری صد درصد،بنظرم وظیفه ماماناشون بوده که جلوشونو بگیرن اما اماااااان از این مادرای بیخیااااال که منم کشیدم از دستشون
حق داری و محل نده..... منم مشکل تو رو داشتم با بچه های داداشای خودم و اول زندگیم حساس بودم همشون ازم ناراحت شدن ولی برام مهم نبود
وقتی خودشون نمیفهمن
حالامال من بازسمت شوهرم خداییش هیچ کاری نمیکنن بچهاشونم شلوغ میکنن خواهرشوهرام میزنن درحدمرگ جاریم دعوامیکنه بچشومیگه من خوشم نمیادکسی خونم شلوغ کنه نمیزارمم بچمم شلوغ کنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز