با مادرت شوهرت مشکل دارین؟
عزیزم هرچه سریعتر میرفتی خونه براش درست میکردی...عین خیالتم نبود که بهت نگفتن..بعد اگه شوهرت میومد میگفت چرا آش درست کردی مامانمو اینام که درست کردن میگفتی جریانو و بعد میگفتی دلم برابچم کبابه بیچاره آش میخواس
دختر منم متوجه میشه
ولی من جدی باهاش برخورد میکنم
یه وقتایی میگه چون فلانی خونه ما نیومد ما هم خونش نریم(باور میکنی ۵ سالشه!!!)ولی من انقدر جدی باهاش برخورد کردم الان بهتر شده
براش توضیح دادم هر کی هر جور دوست داره زندگی میکنه و ما نباید مثل اونا رفتار کنیم
مسافرت میره سوغات میاره بچه های اونا هر چی بخوان و انتخاب کنن میان میبرن به دختر من میگه اون اجیها رنگ دیگش را بردن تو این دوتا مونده انتخاب کن
دختر منم ناراحت میشه
خوب نگه به دختر من اونا بردن
من شوهرم میگه تو کنار اومدی با همه رفتارها ولی دخترمون فکر نمیکردم اینقدر متوجه بشه و واکنش نشون بده
من معمولا نمیام شکایت خانواده شوهرم را به شوهرم بکنم ولی دخترم سریع میگه
امشب هم میخواست بگه نذاشتم بعد شوهرم گفت چی بود نذاشتی بگه براش گفتم
اخه دوست ندارم از الان دخترم زود بره اخبار بده
من خودم ولی کاملا حساسم،و وسواس فکری دارم
یعنی اگه یکی کج نگام کنه تا ۶ ماه حرص میخورم،این اخلاقمم بخاطر اینه که مادر زن بی سیاستی بود و اگه کسی اذیتش میکرد نمیتونست مدیریت کنه و میومد تو خونه غر غر میکرد و‌اعصاب همه رو خورد میکرد
من با تمام حساسیتم برای اینکه دخترم اسیب نبینه هیچوقتتتتت جلوش گله و زاری نمیکنم
نمیدونم چرا انقدر به مسایل خاله زنکی علاقهمنده
ولی دارم کنترلش میکنم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
