سلام شوهرم یه خواهر کوچیک تر از خودش داره که با ما تقریبا ازدواج کردو سال بعد به بچه آورد پدر شوهرو مادرشوهرم خیلی دوستش داشتن و بهش توجه میکردن تا اینکه خدا به ماهم یه دختر داد الان دخترم یه سالشه هر وقت میریم خانه مادرشوهرم که طبقه پایینمون هستن بچش هست دخترمو یکسره آزار میده یا میزنتش یا داد میزنه سرش یا اسباب بازی هاشو ازش میگیره دخترمم همش گریه میکنه چکار کنم خسته شدم احساس میکنم دخترمم ازش یاد میگیره درضمن اون هم انگار از دختر عمش یاد گرفته و پدرش با پرخاش باهاش رفتار میکنه
خب نبرش اونجا،این همه پارک و خانه بازی،هست خب برو اونجا،مشکل منم دقیقا همین بود پسر خواهرشوهرم انقد جیغ مززد و گریه میکرد و دخترمو اذیت میکرد،اونام هیچی نمیگفتن منم ک میگفتم بهشون برمیخورد،سعی کردم بیشتر ببرمش پارک و پیاده روی تا وقتش بگذره
دلم خیلی پره یه بار به مادرشوهرم گفتم ما رو خیلی باهم دعوت نکنید ناراحت شد وگفت یعنی چی بچه رو باید همه جا ببری!!!! شما بگید چکار کنم از دست یه بچه 2 سال و نیمه خسته شدم خیلی زور میگه اسباب بازی ها رو از دخترم با پرخاش میگیره و هیچکی چیزی نمیگه میزنتش و هیچکس حرفی بهش نمیزنه دلم واسه دخترم میسوزه هر وقت میرم اونجا تا چند روز ناراحت میشم
اره منم دلم ميخواد کمتر برم ولی یکسره مادرشوهرم زنگ میرنه میگه دخترم اومده شما هم بیاید
هم خودت بهشون بگو مهمتر از تو شوهرت بهشون بگه، بگه اون بچه دختر منو میزنه باهاش نمیسازه، اونا هستن ما نمیایم، مستقیم بگین و رو حرفتون بمونین و نرین، به زور که دستتونو نمیکشن نمیبرن که، بزار ناراحت بشن
همه بچه ها با هم میفتن دعوا بینشون زیاده و به اسباب بازی هاشون حس مالکیت دارن اون بچه هم کوچیکه حساس ...
اخه فقط به اسباب بازی های خودش مالکیت نداره من همیشه از خونه اسباب بازی برای دخترم میبرم ولی اونا رو به زور ازش میگیره یه دفعه یادمه گفتم نه اسباببازی نی نی ازش نگیر مادرشوهرم از دخترم اسباب بازی و گرفت و داد بهش وقتی من ناراحت شدم و بهش گفتم چرا ازش گرفتی گفت دخترتو رو میشه اروم کرد اونو نه
قبول دارم که بعضی بچه ها خیلی بد تربیت میشند...اگه چیزیم بگی بهشون برمیخوره...معمولا مادربزرگا بچه ها رو لوس میکنند فکر می کنند دارند محبت می کنند..بچه تو رو نبرید وقتی که اونجا هست چون بچه ها از همدیگه پرخاشگری رو یاد می گیرند