خیلی سخته عزیزم اینجوری.....من بخاطر دانشگاه هروز دوسه بار میرم از خونه بیرون.....بارها شده زنگ میزنم ك تو خونه كلافه شدم میگه برو بیرون ی دور بززن یچیزی بخر یا خوراكی بخور تا وقت بگیره بیام من از سركار...تازه بنده خدا چقدم اصرار داره ك من برم باشگاه و كلاس های موسیقی...ولی من تنبل ام!!!!!!باهاش حرف بزن از طریق مشاور اقدام كن خیلی بده اینجوری متاسفانه اصلا من نمیتونم هضمش كنم خدا ب دادت برسه
بخدا خودمم خسته شدم دیگه اوایل ک خیلی عشقم بهش تندوتیز بود حالیم نبود سختم نبود .ولی خب دیگه بعد از ی مدتی فقط عشق نیست ک منطقم قاطیش میشه مث الان
همین ۴ _۵ ماه پیش ک واسه گواهینامه ثبت نام کردم
باباش بازنشستس بنده خدا هر روز اون منو میبرد کلاسم تموم میشد میومد دنبالم خیلی سختم بود راحت نبود گفتم اشکال نداره گواهیناممو میگیرم دیگه ماشینم ک هست راحت میشم . حالا از روزی ک من گواهیناممو گرفتم ماشینو برده گذاشته تو پارکینگ ادارشون . میگم خب ک چی اینکارا فک کردی من بخام بیرون برم نمیتونم ی جوری میرم ک شصتتم خبر دار نشه .میگه ن اینجوری نیس فلان بیسار
چی بگم والا....
وا؟؟؟منم پارسال گواهینامه گرفتم مربیم هم آقا بود با خاله ام رفتم كلاس هارو خالم فاصله سنی اش با من كمه مثل دوستمه همه رو اون اومد حتی یكباره نیومد شوهرم الانم خودم میترسم یكم رانندگی كنم چون تصادف كردم ولی همش ماشین رو برام میزارن خودش با تاكسی میره.......این خیلی خیلی بده ك بهت بی اعتماده ك با بچه ك سهله با نوه هم حل نمیشه مطمعن باش
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
