من عروسی اطرافم همشون فقط عید به عید خانواده شوهر رو مهمون میکنن ولی جاری خل و چل من اینارو عادت داده همش از آدم توقع دارن، تازه دیر بشه خودشون خودشونو دعوت میکنن
تازه هر وقت هم دعوت میکنه همه رو از به شوهر من زنگ میزنن که دعوا راه بندازن، منم چند بار خودمو زدم مریضی شوهرم راضی شد گفت ما نمیتونیم بیایم، اونام گفتن پس یه روز باشه که شما هم باشین
هر وقت هم میبینه داره دیر میشه غذا درست میکنه برمیداره میره اونجا
چند شب بعد که منو و شوهرم میریم پدر شوهرم یجوری با منت میگه داداشت شام درست کرده بود آورد اینجا، شوهرمم ناراحت میشه
بابا ما تازه ازدواج کردیم اگه بخوابم بریز بپاش کنیم از الان که نمیشه
داره اعصاب منو بهم میریزه میخوام با جاریم قطع رابطه کنم