اگه منظورت زردیه پسر من زردیش روی۲۱ بود سه شبانه روز بعد زایمان نخوابیدم وفقط اشک ریختم وروی صندلی ت ...
خدا قوت
خدایا متاسفم برای تمام لحظاتی که ناامید شدم و تو حاجتم را دیرتر براورده کردی تا کمی بیشتر در کنارت باشم و اکنون که بی قرار تر از هر لحظه صدایت میکنم تو زودتر اجابت دعایم را نزدیک کن تا از شادی غرق در شکر گزاری تو شوم...واسه حاجت رواییم 💖سه تا توحید 💖بخون لطفا...
منم بچمو تنهایی بزرگ کردم.😔شبها تاصبح بیدارمیموندم.یه شب داد زدم گفتم خدایا یعنی یه ارمنی هم نیست که به دادم برسه؟مسلمونهات که راحت خوابیدن.۲۵ روزش بود خودم بردمش حموم.درسته خیلی زجرکشیدم تا بزرگ شه ولی محکمتر شدم.روپای خودم وایسادم.شماهم محکم باش.چیزی که آدمو نکشه قوی تر میکنه.این روزها میگذرن.میفهمم تازه زایمان کردی و نیاز به استراحت داری اما چاره ای نیست.باید قوی باشی.
میدونی واقعا سخته دارم دیوانه میشم مامانم میاد ولی چیکار میکنه میشنه یا فوقش به من میرسه کاری نمیتون ...
آخی عزیزم.دقیقا مثل خودمی.منم سزارین شدم ۲۰ روز خونه ماادرم بودم مادرم اینا روره میگرفتن حال نداشتن خودم صبح تاشب بچه بغلم بود.شبها هم که از ترس اینکه بدخواب نشن و واسه سحری خواب نمونن بااون وضعم تا صبح میچرخوندمش که صداش درنیاد.۲۱ روزگی اومدم خونه خودم همه خانواده شوهرم تو یه ساختمونیم بچم انقد جیغ میزد تا صبح یکی نمیومد بگه خرت به چند من.فقط یه خواهرشوهرم میومد اونم بلد نبود آرومش کنه مینشست اینجا اعصابمو بدتر خرد میکرد.۳ ماهگی بچم رفتم زیر سرم.چون ۳ ماه خونریزی داشتم و انقدم بچه اذیتم کرده بودو خوردو خوراکم سررجاش نبود و انقدشیر داده بودم که از پاافتادم.
خداروشکر مثل کوه محکم شدم و بچمو بزرگ کردم.محتاج کسی نشدم.الان خانواده شوهرم محتاج من هستن.توکارهاشون میمونن میان جلوی من گردن خم میکنن.خدا باهات باشه کافیه.بنده هاشو ول کن.امیدت فقط به خداباشه.بگو خدایا به خودم سلامتی بده بچمو بزرگ کنم که بنده هات اگه کمک هم کنن بعدا میشه منت.