مثلا من خودم دیروز که اومدم خونه انققدر خسته بودم یه راست با یه ارامش خاصی 😂رفتم سر سطل اشغال ساعت مچیمو باز کردم انداختم توش😂😂😂بعد به خودم اومدم هنگ بودم دوساعت😂🤷♀️
دیگه به نظرت به درد نمیخورده انداختی دور
غذا رو ی مقدارشو ریختم تو ی قابلمه ی کوچیکتر داغش کنم ورداشتم قابلمه بزرگ اصلیه رو گذاشتم رو گاز
بعد ک داغ شد فهمیدم 😐
من تومهمونی براهمه آبجوش آوردم همه هم برداشتن خنگااااا، بعدنشستم خودم گفتم وااااااای چراچایی نریختم اینقده خندیدم خودم 😂😂😂😂😂
امشب جاریم برگشت گفت عاطفه دستت درد نکنه گفتم خداحافظ بسلامت😐واقعا نمیدونم چرا اینجور گفتم
یسری رفتم تو ی خیابون ک مسیرم بود هروز میرم وسطاش عین اسکولا یهو وایستادم هرچی فکر کردم کجام هنگ‌بودم یادم نمی امد قشنگ برای چن ثانیه مغزم هنگ کرد
یا داشتم نماز میخوندم توحید بسم الله گفتم بفیشو هرچی فکر میکردم دیگ یادم نمی امد
برای من خیلی پیش میاد😐🤔
امروز رفتم جایی برا استخدام بعد اصلا معتبر نبود هیچ تابلویی هم نداشت،دوتا پسرمجردو یه لپتابم بیشتر نبود!من خنگول همه اطلاعات شخصیمو(کد ملی،نام پدر،محل تولد،تاربخ....)همه رو نوشتم
بعد که گفتم من نمیتونم همکاری کنم فرمو بهم برنگردوند!
خیلی ناراحتشم
کار بی دلیل بود اما خنده دار نه
راستییی😂یه بارم عید بود بعد کلیی ادم اومده بودن عید دیدنی همه هم از اینا که سالی یه بار میبینمشون همه نشسته بودن یکی داشت حرف میزد بیست نفرم گوش میدادن یهو همین جوری صاف پاشدم از اون ور سالن رفتم سمت میز اومدم یه چیزی بردارم دیدم شیرینی اینا دلم نمیخواد صاف رفتم نشستم😂😂😂حالا میزم دقیقا روبروی فرده گوینده بود🤐
اومدم در نوشابه رو بزارم به جا اینکه نوشابه رو بردارم لیوان و برداشتم 😑
دوستم هی توخونه دنباله داییش میگشته هی میگه دایی دایی، دایی دایی، مامان بزرگشم درحین نمازخوندن گفته رفته آژانس، بعدم بقیه نماز😂😂😂
یه بارم کنترل رو گذاشته بودم تو یخچال بعد کلی گشتیم اونجا پیداش کردیم😂
ادامه بدین😁
منم اومدم خورشتو بریزم تو قابلمه خودش ریختمش تو قابلمه برنجااا خیلی هول بودم حیف اون برنجا😒😒😒
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز