من پارسال کنکور دادم رتبم۵۴۰۰شد ولی چون پزشکی دوست داشتم انتخاب رشته نکردم دوباره الان دارم واسه کنکور میخونم چون بچه دار شدم میخوام دبیری زیست بخونم ولی شوهرم با تیکه میگه بشین خونه بچرو تربیت کن میگم مگه نمیشه هم درس خوند هم بچه بزرگ کرد میگه سخته راست میگه سخته ولی می ارزه به اینکه درسمو ادامه بدم اخه من عاشق درسو کتابامم نمیتونم ی زنی باشم ک فقط خونه داره خوبیه میخوام هم پیشرفت کنم تو جامعه هم اینکه کم خرج خودمو زندگیمون باشم اما شوهرم فکرش با من متفاوته چون شوهر خواهر خودش بعد ازدواجش درسشو ادامه داد اخلاقش عوض شد،فکر میکنه همه همینن اخه خودشو واسه خواهرش میگیره سرتر میدونه میگه توام اگه درستو ادامه بدی منو تحویل نمیگیری اگه یوقت ب مشکل بخوری راحت ولم میکنی
میگه خیلیا بودن شوهره یا زنه کمکشون کرده ولی آخرش همه چیو فراموش کردن مغرور شدن،طرفو آدم حساب نکردن
چیکار کنم بفهمه من فکرم این نیست