خیلی تو جمع ما نمیاد وقتی ام مجبوره بیاد اصلا حرف نمیزنه همش یا در حال لبخند یه متری زدنه یا همش سرش تو گوشیه وقتی ام میگیم بیا توام حرف بزن میگه دارم استفاده میکنم دیگه... همه جا با شوهرش چسبیدن به هم شوهرش تا قبل از این که اینو بگیره تو جمع ما میومد باهامون بیرون میومد حالا تو جمع فقط همش حواسش به خانومشه همش براش چایی میبره اشاره ای حرف میزنن و باهاش یه جا میشینه اگه باغی جایی بریم همش باهم دور میزنن...با مادر شوهرش اینا به شدت کتابی و شما شما میکنه...اوناام حسابی احترامشو دارن البته به قول جاریش ازش میترسن...کل طایفه احترامشو دارن البته پشت سرش خیلی میگن ولی در ظاهر جرئت نمیکنن بگن بالا چشمت ابروئه...از وقتی بچش دنیا اومده تو جمع اصلا نمیدوئه دنبال بچه و...کلا بچه رو میده شوهرش...به منم بی احترامی نکرده ها اصلا به هیچ کس نکرده اما من حس خوبی بهش ندارم شما چی فکر میکنین در موردش...
خوب ببین این خوبه که میگی نه بی احترامی میکنه نه بی احترامی میبینه این خانومم با خانواده همسرش اینجو ...
خب من با توجه به اينكه اين مدليشو داريم موافق نيستم نظرم اينه اين مدل رفتار خودش بى احترامى مگه احترام تو حرف نزدن و ارتباط نگرفتن بايد حفظ بشه كه احترام نيست ميشه با ادب صحبت كنى و بدور متلك به ديگران يا مسخره بازى ولى باشى تو جمع كه خس بد به اطرافيان دست نده اين خانم نمى دونم ولى مثلا براى ما يه مدلى حرف ميزنه وقتى هم مى خواد بزنه كه توهين مى كنه ولى مودبانه است و كسى هم نمى گه اون حرف بدى زِد ولى خب حرفشو زده يه جور سياست
تقریبا مثل من ..همه پشت سرم میگن از سیاستم..بعضی میگن موذی شاید ..به مادر شوهرم میگم شما که جرات نکنه بهم توهین کنه..کلا حوصله داستان و این حرفها ندارم ..چون خیلی خستم از گذشته ..همین دیگه ..این آدمی که توصیف کردی مثل من .ولی شوهرم برام چایی نمیاره..معمولا میگم تو جمع تنهاام نزار که جرات نکن هر حرفی و بزنه...خلاصه که خودم م نمیدونم از خستگی م هست یا سیاست..
اینکه گفتی زن ایده آل منه . انقدر دوست دارم منم اینطوری باشم. هی هم قبل از مهمونی ها یه خودم تاکید میکنم زیاد حرف نزنم اما یهو به خودم میام که دوباره شدم مرکز سخنوری جمع😑😑😑