من دیشب خواب دیدم که از این شهید یه بسته مونده بود یادگاری
یه کیسه که پراز خاک جبهه بود"خاک مرطوب بود"و یه عالمه عکس از اون شهید که لابلای این خاک ها بود.
این بسته خونه به خونه میچرخید و هرکسی نگاه میکرد عکسا رو.
وقتی رسید خونه ی ما مامان بزرگم گفت یه نایلون بنداز زیر بسته تا خاکایی که میریزه رو جمع کنی و باز بریزی روی عکسا!چون عکسا اگه این خاک نباشه زود خراب میشن