دوساعت افطاری درست کردم . کلی چیز براش اماده کردم . با این سردرد به خاطر روزه و فشار پایینم اون وقت قبل افطار زنگ زده فلان دوستم مهمونمون کرده اشکالی نداره برم بیرون باهاشون ؟ اخه چی باید جواب بدم ! بگم نرو که بیای توخونه بی حوصله باشی ؟ اخه خدارا خوش میاد من انقدر تنها باشم ؟ واقعا نمیدونم دلش به حال من نمیسوزه انقدر تنهام میزاره ! نمیدونم خسته نمیشه کل روز این ادما را میبینه ؟ گاهی دلم میخواد ول کنم برم خونه بابام ولی نمیتونم . بهش بگم نرو نمیره ولی اینکه توخونه بشینه و بی حوصله باشه اذیتم میکنه .نمیدونم چه کار کنم .دیگه خسته شدم . کاش زندگیم مث یه خمیر بازی بود خرابش میکردم و از اول میساختمش . کاش .....
بگوقبلش بهت خبربده...
خو تو خونه رو براش جذاب کن
عزیزم خب بهش بگو نرو بی حوصله شد برید بیرون حرف نزنی عادت میکنه
منم نامزدم اواخر اينجورى شده بود
اميدوارم از ته دل زندگيت مثل زندگى ما نشه
بخدا ازازدواج بدم اومده
ای کاش اخلاقمون مثل خمیر بازی بود
منم اخلاق خوبی ندارم
نمیدونم شاید بخاطر اینکه 35 سالمه و مجردم
هه منم همینطور ، بعد ۴ روز اومده اونوقت همش فرار میکنه یبار میگه برم ماشین درست کنم یبار میگه برم مغازه الانم رفت پیش دوستاش ، لیاقتش همونان
خودت با دوستات خانوادت دختر خاله دختر عمه و... برو بیرون مث پیاده روی پارک
بزار انقد بره خسته بشه
کاری کنید که برای اومدن به خونه لحظه شماری کنه
من یه پسر هستم و اینو جدی میگم
ببینید همسرتون به چه چیز یا چیزایی علاقه داره
همه چی به دوست داشتن برمیگرده دوست من شوهرش عاشقشه با اینکه خانومه اهل هیچ کار خونه ای نیست ولی چون شوهرش عاشق زنشه هیچ جا نمیره خونه هم که میاد تو اشپزخونه چسبیده به زنش تا بخابن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
