خودش گفته پشیمونه میگه اون مرد خیانتکار مرد ولی من تغییری فعلا ندیدم
به هر حال چیزیه که اتفاق افتاده و نمیشه هیچ جور پاکش کرد ولی از اونجایی که شما تا الان تحمل کردی پس مشخصه تونستی با این قضیه کنار بیای، کار عاقلانه ای هم کردی.
از الان به بعد به جای ناراحتی و دعوا بهتره سعی کنی روابطتتون رو بهتر کنی سعی کن با محبت اونو به سمت خورت بکشونی. اگه اون اشتباه کرده تو قوی باش مطمئنم پیروز میشی .
خیلی زشته ک قضاوت میکنی یعنی چی این حرف.منم دقیقا عین تو فک میکردم تا سرم اومد .
سرمم بیاد نمیمونم چون مهمترین رکن زندگی اعتماد و احترامه کسی که خیانت کنه یعنی اعتماد رو از بین برده احترام زنشو از بین برده. فکر اینکه مردی تن زن دیگه ای لمس کنه بخواد شب دست بهم بزنه حالمو بد میکنه له شوهرمم گفتم خیانت نکن روزی کرمت گرفت یا کسی خواست بیاد تو زندگیت بگو که من برم ولی این کار چندش نکن. بعدم اعتماد از بین بره طرف موبایل دستش بگیره بگه بابامه باز ادم میگه نه تو دلش. صدای اس ام اس روح ادمو فرسایش میده. برا چی یکبار حق زندگی رو اینجوری از دست بدیم با تشویش و بددلی و ناراحتی؟ اگه بگیم به خاطر بچه موندیم که این حرف مسخره ایه اون پدر به این بچه فکر نکرده که رفته خیانت کرده حق بچشو خرج زن دیگه کرده. یا با کارش باعث شده جنگ و دعوا بشه و محیط امن خونه نا امن بشه وقتی مادر خونه روح و روان نداشته باشه این بچه اینده ای داره؟
با داییم چند ساله باهم کار میکنیم شصت سالشه، همیشه دوست دختر عوض میکرد الان یک سالو نیمه با یه خانم 25 ساله دوسته خیلی جدی شده رابطش بهش پیشنهاد ازدواج داده قبول نکرده، تیپش عوض شده کارای عجیب غریب میکنه واسه زنه. همش داره از زنه تعریف میکنه انگار خیلی تهفس. میترسم زندگیش بپاچه از طرفی هم انقدر تو خونشون مثل فرشته ها رفتار میکنه پارک مسافرت زنش فقط داره خودشو باد میزنه. من حرفی بزنم ممکنه زنش یا بچه هاش باور نکنن. خیلی داره جلو میره . بگم؟؟ نگم؟؟ چند وقته گیر داده زنشو بچه هاشو بززور بفرسته خارج. خودشم به من و دوستش تعریف میکرد که دوساله با زنم هیچ رابطه ای ندارم فقططط ساناز (همون خانم 25 ساله) . بگم؟ نگم بذارم ادامه بده؟ چه کنم