2777
2789
عنوان

دعوای من و خانوادم

273 بازدید | 22 پست

من و خواهرم نامزدیم

امشب من سرکار بودم قرار بود چون مامانم اینا می‌خوان برن خونه عموی نامزد خواهرم من برم خونه مادرشوهرم اینا شام و برگردم

هستین بقیه رو بگم؟

ن نیستم

فقط 30 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
چندسال ناباروری داشتیم، تجربه رفتن به طب سنتی، iui ،ivfو همچنین تجربه بارداری سخت .لکه بینی،هماتوم ،جفت سرراهی سوراخ شدن کیسه اب و استراحت مطلق و..،در اخر تجربه بزرگ کردن دوتا فسقلی نارس یک کیلو نیمی تقریبا دارم🤕😍.دوستان هرکی سوال داره در این موردها حتما و با کمال میل پاسخ میدم،فقط صلوات برای سلامتی فسقلی هام یادتون نره ،مرسی❤️💋

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بگو دیگههه 

فقط 30 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
چندسال ناباروری داشتیم، تجربه رفتن به طب سنتی، iui ،ivfو همچنین تجربه بارداری سخت .لکه بینی،هماتوم ،جفت سرراهی سوراخ شدن کیسه اب و استراحت مطلق و..،در اخر تجربه بزرگ کردن دوتا فسقلی نارس یک کیلو نیمی تقریبا دارم🤕😍.دوستان هرکی سوال داره در این موردها حتما و با کمال میل پاسخ میدم،فقط صلوات برای سلامتی فسقلی هام یادتون نره ،مرسی❤️💋
واسه مامان شدنت هم صلوات فرستادم 

مرررسی💔😘

فقط 30 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
چندسال ناباروری داشتیم، تجربه رفتن به طب سنتی، iui ،ivfو همچنین تجربه بارداری سخت .لکه بینی،هماتوم ،جفت سرراهی سوراخ شدن کیسه اب و استراحت مطلق و..،در اخر تجربه بزرگ کردن دوتا فسقلی نارس یک کیلو نیمی تقریبا دارم🤕😍.دوستان هرکی سوال داره در این موردها حتما و با کمال میل پاسخ میدم،فقط صلوات برای سلامتی فسقلی هام یادتون نره ،مرسی❤️💋

مامانم اینا تازه ساعت ۱۰ رفتن 

من خونه مادرشوهرم شام بودم 

هرچی صبر کردم شد ساعت ۱۲ 

مادرشوهرم و برادرشوهرم و نامزدم خسته بودم ولی چیزی نمیگفتن

منم میگفتم ببخشید میگفتن ما بیداریم ناراحت نباش راحت باش 

ساعت ۱۲ و ۴۵ دقیقه زنگ زدم گفتم کجایین گفتن توراه در حالی که تو پارکینگ خونه طرف بودن 

منم خیلی ناراحت شدم گفتم میرم خونه

اومدم با دلخوری خونه با نامزدم

چند دقیقه گذشت اومدن


مامان منم همش از ظهر بد نامزد خواهرم می‌گفت 

بعد که اومدن از اونجا من گریه کردم جلوی نامزدم گفتم شما نباید بگین دخترمون این موقع شب کجاست

بابام گفت میدونستم و حیالمون راحت بود 

گفتم مردم استراحت ندارن ؟مامانم گفت اشکال ندارد یه شب بیدار بمونن خیلی ناراحت شدم 


واسه دورویی مامانم دلم گرفت 

از یه طرف بد دامادمون میگه از یه طرف میاد بخاطر اون به من چی میگه

آخه دیر رفتن هم تقصیر دامادمون بود و بدقولی کرده بودو بخاطر عموش بود 

واسه دورویی مامانم دلم گرفت  از یه طرف بد دامادمون میگه از یه طرف میاد بخاطر اون به من چی میگه ...

چ دلایل مسخره ای ...بزرگ شدی ها 

.........خیلی بچگانه فکر کردی و عمل کردی 

وزن اولیه ۷۴ ___وزن اول (۶۸/۲۰۰)___وزن دوم (۶۵/۳۰۰)وزن سوم (۰۰۰۰۰)____وزن هدف (۵۰)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792