کیا از فیلم عروسیشو نفرت دارن

چرا نفرت دارید اخه؟ اتفاق خاصی توشون افتاده مثلا؟

من متنفرم از فیلم عروسیم

حتی یک بارم ندیدمش

اصلا نمیدونم دست کیه

بیاد دستمم میندازمش دور

اتفاقا فیلمبردارمون عالی بود ولی شب عروسی یه اتفاقایی افتاد که حالم از اون شب بهم میخوره

تو چرا .من چون مترسکی بودم که خواهرشوهرا برام تعین کردن چی بپوشم چی کنم حتی دسته گل عروسیم من سفارش ندادم اونا دادن برای همین بیزارم وقتی دوباره اون حس های مزخرفی رو که اونموقع داشتم نگاش کنم 

و من به شدت سه ماه پیش لعد از ۹ سال رفتم گرفتمش و خودم فقط تونستم چند دقیقه شو ببینم میخآاستم فیلمو بشکنم شوهرم نذاشت گفت بزار باشه گذاشت گاو صندوق ولی من تا چند روز سردرد و حالم بد بوپ

منم همینطور . کلا به عروسیم و دو سه ماه بعدش فکر نمیکنم . حالم بد میشه

امیدوارم اون ظلم هایی در حقم شد اون شب سر خودشون بیاد

از خدا میخوام اون حس های بدی که اون شب تجربه کردم تک تکشون تا قبل از مرگشون تجربه کنن

من داستان زندگیم هست دوری نوشتم بهتر از شوهرم کسی نیست الانم خانوادم فوق العاده دوستش دارند و قبولش دارند اما نه سال پیش از بس دخالت خانواده پدریم بود مامانم و داداشم خیلی اذیتم کردن و من به زور بهش رسیدم شب عروسیم مامانم مانتو شلوار مشکی و چادر مشکی سرشه و جلو در تالار نشسته و موقع عقد کنارم نمیاد موقع شام هم با داداشم کلا رفتن خونه اقوام پدریم هم همه با چادر و باد و فیس 

ان شاالله که میاد

ان شاالله که قلبشون یه روزی جوری تیر بکشه که یادشون بیاد چطور قلب ما تیر کشید

ولی یکی از اونایی که شب عروسی قلبمو شکست چند ماه بعدش پدرش رفت زن گرفت مادرش تازه یه سال فوت شده بود همش کارش گریه بود میگفت نمیتونم کسی رو جای مادرم ببینم

گفتم چوب خدا صدا نداره از این بدترش سرت میاد

پدر ندارم خانواده پدری خوپم دخالت میکردن مث عمو های کثافتم عمه های بی شعور و نفهمم ،خانواده شوهرم که همه عالی و درجه یک

نه من این مشکلاتو نداشتم😂خودمو دوست داشتم تو عروسیم لباس و گل و آرایش اینام خوب بود.ولی من دوست داشتم تو تالار باشه که قبول نکردن.البته تو شهر ما اون سالا تالار مد نبود کلا دوتا تالار فسقلی بود.ولی به هرحال من دوس داشتم تالار باسه برا همین متنفرم از عروسیم.انقد منتشو زدم سر خانواده خودمو شوهرمو خود شوهرم که حد نداره😅

خداروشکر که خانواده شوهرت فهمیده و با کمالاتن