هیچی طلاق نگرفت با شوهرش زندگی می کنه
وووی مغزمو ریخت بهم دوبار عاشق شده بود بعداولی ولش کرد بابدبختی فراموشش کرد دومی اومد توزندگیش دومی هم مذهبی بود گفت نمیخوام زن بگیرم که زمین گیربشم بعدها به دنیا وابسته بشم بازدواج کرد خیلی گریه کردم باداستانش خیلی بخودش فشار میاورد یه اوضاع بدی داشت خداکنه آرومـبشه دلش
هیچی
کلن این پسره ولش کرد زن گرفت
چون خواهر پسره به باباش گفته بود اینا نظامین و اینا خود پسره هم سرباز فراری بود
بعدش دختره با یه پسر مذهبی آشنا شد باهم چت میکردن عاشقش شد
پسره از کارش استعفا داد به خاطر همین گفت من شرایط ازدواج ندارم برو دنبال زندگیت
استارتر هم شوهر کرد سه ماه بعد ازدواجش مذهبیه گفت میخوام بیام خواستگاری اینم یه مدت باهاش در ارتباط بود نمیگفت ازدواج کرده تا آخرش گفت
ولی بازم با مذهبیه در ارتباط بود
شوهرشم جریانو فهمید کلی بزن بزن داشتن
ولی در نهایت مذهبیه رفت استارترم با شوهرشه ولی راضی نیست و به فکر مذهبیست که به گفته خودش عشقشه
تاپیک اخر armina4 ینفر ماجرا رو کپی پیست گذاشته
استاتراول عاشق محمدمیشه به خاطرخواهرش اعظم که ازدختربدمیگه بهم نمیرسن محمدم ازدواج میکنه وبچه دارمیشه استاترهم بعدازمدتی توسط دوستش بایه آقای مهربون وتقریبامذهبی آشنامیشه پسره نظامی بوده ولی کارشوول میکنه خانوادشم نمیرن خواستگاری چون کارنداشته ....
بعدش استاترهم باشوهرش نامزد میکنه عروسی میکنه ولی رابطه نداشته تامیگه میخوام جداشم تابااون پسره ازدواج کنه چون خیلی عاشقش بودوبه شوهرش علاقه نداشته ..
آبروش هم میره کلی کتکوایناهم ازخانواده خودشوشوهرش میخوره و.....کلی چیز دیگه
الان هم باشوهرش زندگی میکنه ولی هنوزم عاشق پسرس
تااینجاخوندم من
منم داشتم می خوندم صفحه ۳ بودم ترکید
چرا باز گزارش زدید
@armina٤
اي خدا
يعني چي ميتركونيد
