جاریمو میگم...یه عمر بود باهم قهر بودیم شش ماهه که آشتی کردیم همه چیز خوب بود حال مادر شوهرم خوب حال شوهرم خوب حال من خوب حال برادر شوهرم خوب...همه از هم راضی...حال بچه هامون خوب....اما باز داره خراب میکنه باز داره دنبال کلاه میگرده بذاره سر من و زندگیم...باز میخواد جنگ راه بندازه...یه جنگ بزررررگ...
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
حالا از کجا فهمیدی سرجنگ داره چطوری باهم اشتی کردید؟؟ شاید ته دلش راضی به اشتی نبوده؟ تو مطمئ ...
آره راضی نیست هیچ وقت راضی نیست دوست باشیم...داداشش فوت شد به زور بردنم مجلسش و مجبور به آشتی شدیم چون از نظر مادر شوهرم اگه مردم میفهمیدن من مراسم شرکت نکردم آبرو ریزی بود...نه سوء استفاده نکردم هرگز...
به اجازه ی من نیست...میان میگن و میرن...همین باز میان میگن میرن میگن میرن این بار تو کل فامیل
بخدا اگه هزارن نفرم پشت سرم حرف بزنن اصلا کوچک ترین ناراحتی برام نداره یا حتی بیان تو زندگیم حرف بزنن برام مهم نیست چه بساکه طوری رفتارکردم که جرعت حرف زدن ندارن.
یه چیز بگم قهر نباش ولی رفت و امد نکن ما که جزییات نمیدونیم اگرم دوس نداری نگو ولی بهرحال وقتی زنها رو یک نفر حساس بشن بی دلیل نیس و به این راحتی هم حل نمیشه یه مسائلی پیش میاد