حدود ۵ سال با یه نفر دوس بودم اولین جنس مخالفی ک به زندگیم پا گذاشت حالا کل ۵ سال و نه چون درگیر کنکور و دانشگاه و سربازی و کارش شد و زیاد نتونستیم باهم باشیم تا اینکه این اواخر واقعا باور کردم ک تموم شده....حتی دستشم نگرفتم ...به قول خودم پاک پاک پاک.....یه هفته پیش فهمیدم ازدواج کرده...انگار اب سرد رو سرم ریختن...یه هفتس سر کلاسامم نرفتم .... ۵ سال ک سهله حتی ۱۰ سالم باهاش دوس باشی ...خبری نیس ک نیس ...کاش ما دخترا یاد بگیریم به وختش بگیم نه....کاش ما دخترا یاد بگیریم احساساتمونو کنترل کنیم ...کمتر اسیب ببینیم ....اسیب روحی هزاران بار بدتر از اسیب جسمیه...ولی خوبیش اینه میشه پنهانش کرد...کاش یاد بگیریم با بچه هامون دوس باشیم ...الان خیلی دلم میخاد به مامانم بگم تو دلم چخبره .....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مرد کردستان .زندگی ارزشش داره اگ جنگی برای عصبات نباشـــ فرقی نداره کجا زندگی میکنی .برای همسر زندگیت خروس بی محل نباش... که مرغ پرکندش کنی.ارامش را به دیگران بده بعد طالبش باش.
خوب شما دوست بودین به نظرم روابطتون درست بوده در این حد دوستی بد نیست خدا رو شکر اسیب جسمی نخوردی فراموش میکنی با مامانت حرف بزن کاری نکردی خجالت بکشی کی محرمتر از مامانت