یهو ذهنم رفت به 18،19سال پیش،خونه قدیمیمون و همسایه هاش.
یاد یکی از همسایه ها افتادم که مستاجر بودن.
یه زوج جوون با بچه کوچولوشون که چند ماهش بود فقط طفلک😢😢😢😢😢
طفلک چی شد؟!😐
یادمه خانومه صبح که شوهرش میرفت سرکار،یک ساعت بعدش حدودا خودشم میرفت بیرون،بچه رو تو خونه تنها میذاشت.من و دوستام که بازی میکردیم تو کوچه،صدای گریه وحشتناک بچه رو میشنیدیم😭😭😭😭
حتی یه بار انقد که گریه کرد،یکی از همسایه ها از دیوار پرید خونشون😭😢
وا زنه کجا میرفت
بعد از ظهرا میومد دم در خونه خوشحال و خندون با ما حرف میزد،وقتی بهش میگفتیم بچت کلی گریه کرد،میخندید و بحث رو عوض میکرد،عین خیالش نبود انگار
وای الکی میگی آره😢
شوشو نمیفهمیده؟؟
😢😢😢😢😢
مادر نبوده ک وگرنه اینکارو و نمیکرد 😞
نمیدونم چرا همسايه ها کاری نمیکردن،شایدم کردن و من یادم نمیاد.کاش یکی به شوهرش میگفت.
مامانم میگه شوهرشم لنگه خودش بود
دیوانه بوده
ینی اونلحظه بچه چکارمیکرده،اگه میسوخت اگه میفتاد اگه میترسیده وای حالم بدشد خودم بچه کوچیک دارم😞خداروشکر الان۱۸سالش شده دیگه،ولی اون مادر ینی عذاب وجدان نداره
بخدا خیلی نگذشت خبر دادن بچش مرد😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
الان یادم افتاد تپش قلب گرفتم،نمیدونم کدوم قبرستونی میرفت زنه.
کاش همسايه ها به پلیسی چیزی زنگ میزدن😢😢😢😢
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
