2777
2789

دل خیلی از دست خانواده ام پر هست. خیلی دوست شون دارم. اما اون ها اصلا دوست ندارم. هر کاری براشون  می کنم. پدر ومادر و بردارم. من همه کار براشون انجام میدم اما اون ها اصلا به حرف های من توجه نمی کند. شب و روز ام شده گریه. راه حلی بگید که خودم رو به بی خیالی بزنم. زندگی ام مختل شده چون داءم به این موضوع فکر می کنم. چجوری آرامش روحی برای خودم فراهم کنم که بهشون توجه نکنم.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

از بس محبت کردی فکر می کنن وظیفته...یه مدتی یه کم سرد شو...البته نه خیلی ها...به هرحال خانوادتن...ام ...

دقیقا فکر می کند باید اونا هر کاری انجام بدن. اما من فقط باید محبت کنم. اگر با کسی عین خودش رفتار کنم. میگن کارت اشتباه هست اما اگر خودشان انجام بدن اشتباه نیست 

من يكم ازشون فاصله گرفتم اينجوري حس ميكنم بهترم ولي احترامشونو دارم

هیچوقت بهشون بی احترامی نکردم ونمی کنم . همه فکر می کنید محبت کردن وظیفه ی من هست 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز