عزیزم خودت شرایطتتون رو بهتر میدونی ولی اگه شوهرت راضیه بفروشه بزار بفروشه....و یا پیه یه دعوا و قهر رو به تنت بمال و بزار یه مدت ازت دلخور باشن ولی مثل جاریت تو هم حد و حدود زندگیت رو مشخص کن و از اول بد عادتشون نکن که بری کاراشون رو بکنی و کاری کن مثل جاریت با شما رفتار کنن.دوبار پدرشوهرت گرسنه بمونه دیگه مادرنانتی شوهرت نمیتونه بندازه گردن شما...ولی کافیه یه مدت بپزی دیگه وظیفه ات میشه...همون طور که ظرف شستن و سالاد درست کردن شده وظیفه من و صد نفرم خونه مادرشوهرم باشن حتی واسه خرد گردن و گوجه و خیارشور من رو صدا میزنن..کلا بستگی داره به خودت...من چون اخلاقم اینجور نیست نمیتونم اینجوری باشم ولی شما یکم قاطع باشی میتونی.....اگه این رویه رو پیش بگیری عالیه و بعد چند سالم ایشالله مستقل میشی......ولی راه بهتر همون از اول جدایی هست
چون ببین الان مملکت غوغاست. معلوم نیست چند سال بعد بتونید یه خونه دیگه بخرید..البته ایشالله زود میخرید ولی منظورم اینه که ریسکه........یا کلش رو بفروشید و برید هر کدوم جدا خونه بخرید و یا بفروشیدش به پدرشوهر و برادرشوهرتون و شما تنها برید یه جا دیگه خونه بخرید....حالا مغازه هم بمونه اشکال نداره........من حرفم اینه که فردا روزم بجه بیاری به بهونه اینکه ای وای نوه امون رو ازمون جدا کردی و تو تنهایی و بزار کمکت کنیم باید بشینی......
من چون آدم قاطعی نیستم و مامانم هم دایما میگه کوتاه بیا و سکوت کن فقط روی زندگی من دوری جواب داد...ولی شما میتونی کلا متفاوت عمل کنی....کاش بیای بعدا بگی چی کار کردی