سلام...... ازاینکه طولانیه معذرت میخوام ولی سعی کردم باجزیئات بگم .....من یه خواهرشوهر دارم که ۳۷سالشه بیوه هستش ویه پسر ۱۵ ساله داره وخیلی خیلی به خودش مینازه از هرلحاط خودش رو بالا میدونه ومیگه من خوشگلترینم.خیلی ادم فتنه گریه همه تو خانوادشون میشناسنش همیشه درحال فتنه کردنه.من توارایشگاه کار میکنم پارسال من ۷ ماه باردار بود ودیگه سرکار نرفتم این خانوم میره تو ارایشگاه وبایکی دیگه از مرسنل ارایشگاه دعوا میکنه....چون ساعتی بهش گفته بودن بیاد نرفته بود و دوساعت دیرتر رفته بود ودیگه کارشو نمیتونستن انجام بدن.بچه ها میدونستن خواهرشوهرمنه خلاصه ابروی ماروبرده بود وجلوی همه زنگ زد به من شروع کرد فوش دادن منم تنم میلرزید گوشی رو دادم شوهرم شوهرم باهاش دعوا کرد...اونم قطع کرد وپیامای بدی به همسرم داد درمورده من تهمتای خیلی زشتی زده بود فوشهای خیلی بی ادبانه که دیگا حتی قابله گفتن نیستن....سوهرم چون من میشناسه و درضمن خواهرشم میشناسه حرفاسو باور نکرد وکلی دعواش کردو تهدیدش کرد...دیگه بماند این وسط چه دروغایی به خانوادش گفت و اونا باور کردن و باما قهر کردن.مخصوصا خواهرشوهر بزرگم...حالا خوبه همه میشناسنش....من تو این مدت خیلی حالم بد شد باردارم بودم وچندببار رفتم بیمارستان.....خیلی نفرینش کردم ونفرینم گرفت وخودم به چشم دیدم....بعد ازاینکه بچم به دنیا اکمد وسه ماهه بود خودش اومد اشتی کرد هی سلام میکرد و این حرفا من اولا اصلا محلش نمیدادم ولی کم کم بهترشدم...ولی همسرم اصلا دلش راضی به اشتی نبود و میگفت به تین محل نده ادم نیست....خلاصه اینکه بازم چند وقت پیشا رفته تو ارایشگاه قبلی که من کارمیکردم وکاراشو انجام داده و پول نداده اومده بیرون به این دلیل که ارایشگاه قیمته بالا گفته و من میخوام برم صنف درصورتی که اصلا قیمته بالایی نگفته بود....من اطلاعی نداستم که رفته اون ارایشگاه.اون خانوم که دوستمم میشد زنگ زد وبهم گفت خواهرشوهرت اینکارو کرده.ود ضمن پشتت این حرفارو زده که تو ازمن راضی نبودی و به مشتری های من پیام دادی که دیگه پیشه من نیان چون کارم بده 😳ازاین حرفا.....وکلی دروغ دیگه...بهش گفتم که این ادم دروغگوییه....دوستم تمام پیامارو اسکرین شات گرفت و واسم فرستادمنم نشون همسرم دادم.همسرم بهش زنگ زد گفت برو پول مردم رو بده....و باز خواهرشوهرم به دروغ گفت که نه پشته سر تو گفته شوهرش فلانه از این حرفا...من نمیدونم این دروغارو از کجا میاورد....همسرم گفت دستش دردنکنه اگه گفنه سما برو پولشو بده.....خلاصه یه مدت گذشت منم باهاش سر سنگین شدم بعد بهم پیام داد که چرا برام باد داری منم گفتم ناراحتم باد ندارم بخاطره ارابشگاه و حرفایی که پشتم گفتی.....ایشونم درکماله پرویی شروع کرد توهین کردن به من...منم به همسرم گفتم حالا این وسط مادرشوهرم زنگ زده به من که پباماشو پاک کن نشون شوهرت نده من مریضم فتنه بشه حالم بد میشه تو معذرت خواهی کن از خواهرشوهرت که فتنه نشه.....ولی من رفتم گفتم چون توهین کرده بود.شوهرم بهش پیام داد و اونم باز حرفای بدی زد که زنت خرابه و جمش کردی از کفه خیابوون حالاواسه ما ادم شده و دختر نبود ازاین حرفا هم حتی بدتر گفته بود شوهر اینقدر عصبانی میشه میره خونه مامانش اینا وکلی خواهرشو میزنه میگه بخاطر فوش ها وتهمتایی که به من و زنم زدی...شوهرم ۱۰سال از خواهرش کوچیکتره....حالا خانوادش با مافهر کردن.من به پدرشوهرم گفتم دخترت این پیاما زشت داده گعت به ماچه شما دعوا میکنین تنه مارو نلرزونید....اصاا انگار نه انگار خانوادشن وباید جلوشو بگیرن...من اگه به خانوادم بگم بابام دهنشو سرویس میکنه ولی نخواستم خانواده درگیر بشن...خیلی عصبیم الان چند شبه خواب نمیرم وهمش تو فکرم بخاطره حرفای بدی که زده وتهمتاش اخه حرفاش واقعا هردختری رو میسوزونه......چندماه پیشم یه مبلغ پولی رو به عنوان هدیه واونم به زور داده به ما شوهرم نمیخ است بگیره ولی شماره کارت شوهرمو ازباباش گرفته..حالا هی پیام میده که بیایین پس بدین شوهرمم گفته هر وقت اومدی ازمن رنم معذرت خواهی کردی وگفتی غلط کردم من بهت میدم
خداروچه دیدی شاید همین روزا اون خبره خوشی که منتظرشی بشنوی🙏💋
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اوف از این به بعد ادرس محل کارتو به خواهرشوهرت نده واگه هم اشتی کردید باهاش سرسنگین باش و اگه هروقت بعد اشتی پیام داد اصلا جوابشو ندید هرپیامی که فرستاد فقط شوهرمیخواد انقد فتنه شد
ببین اصلا دیگه بهش نگو کجا کار میکنی باز میاد آبروتو میبره...
حرفاشم فدای سرت...
حرفای یه آدم معلوم الحال چه اهمیتی داره آخه!!!
آدم فقط پیش خدا تنها نیست........❤ خدای تو عذاب میکند ، خدای من میبخشد! خدای تو غضبناک است ، خدای من مهربان است ! خدای تو شعله ی آتش را زیاد میکند ، خدای من در های بهشت را باز میکند! تو با کوچکترین گناهی از درگاه خدایت رانده میشوی ، من با بزرگترین گناهم در آغوش خدایم جا میگیرم !تو مسلمانی، من هم مسلمانم ! خدای تو در مسجد است ، در سجاده است ، در جانماز است ، خدای من اما همین جا ست! کنارم نشسته ، نوازشم میکند ، با من چای مینوشد ، کتاب میخواند ، به دیگران لبخند میزند ، برایشان دست دوستی تکان میدهد! تو از خدایت میترسی ، من به خدایم عشق میورزم!😊❤ لا اله الّا انت سبحانک انّی کنت من الظّالمین 💔