2777
2789
عنوان

خانمایی که جدا شدین با تنهایی تون چه می کنین؟

| مشاهده متن کامل بحث + 4177 بازدید | 244 پست

از اول خونواده هامون راضی نبودن روز ازدواجم پدر که نداشتم برادر بزرگم بهم گفت هر جا تو زندگیت گیر کردی سراغ من یکی نیا .مجبور بدم تو خودم بریزم اونم میدونست خانوادم حمایتم نمیکنن هر جور خواستن رفتار کردن با من

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دلم از دخترم خیلی سرد شده اصلا بهش دلخوش نیستم یه روز دستم بگیره داشت میرفت کلاس هفتم تعطیلات تابستون بود باباش زنگ زد بچه ها نگه داشتی پیش خودت منم باباشم حق دارم این تابستون بزار بیاد پیش ما .من انتخاب گذاشتم پای خودش گفتم دوست دلری برو فکر نمیکردم بره گفت میرم

تقریبا وسطای شهریور اوند با پدرش وزن مدرش با کمال پررویی امدن نشستن من براشون نهار درست کردم حرومشون بشه دخترمم همش تو اتاق خواب بود .موقع رفتنشون به دخترم گفتم تو کجا میری مدرسه ها داره باز میشه گفت کو کلی مونده باباش گفت ما میریم مسافرت بزار بیاد اخر شهریور میارمش .دخترم ازم پرسید کدون مدرسه اسمم نوشتی چون ۶ بود میرفت هفت من ساده هم گفتم

اخر شهریور شد به دخترم زنگ زدم بیا دیگه خرید مدرسه مونده .حتی رفتم بازار از فرم مدرسش عکس گرفتم فرستادم .گفتم بخرم برات تا تو میای گفت نه تو سلیقت خوب نیست بزرگ وگله گشاد میخری .اومدم خونه شبش برام یه پیام اومد دقیقه به این مضموم چرا خودت گول میزی ما پروندشو گرفتیم اوردیم اینجا دیگه نمیاد .دنیا خراب شد رو سرم .تا خود صب گریه کردم 

ظرف ۱۰ روز بس قصه خوردم نصف شدم هر کسی منو میدید گریه میکرد به حالم الان فکرش میکنم میبینم بلانسبت چقدر خر بودم.بهش زنگ زدم گریه کردم التماسش کردم برگرد من تنهام به خاطر تو شوهر نکردم به پات نشستم.گفت اح اگه میخوای گریه کنی دیگه به من زنگ نزن ۱۳ سال تو برام تصمیم گرفتی دیگه نمیخوام تو برام تعیین تکلیف کنی گوشی قطع کرد .حالم اینقدر خراب شد  .دیوانه شدم دوروبریام نصیحتم میکردن ولش کن رفته هرجا خوشه خودت عذاب نده  .

منم دلم سنگ کردم یه دوماهی براش زنگ نزدم یه روز خودش زنگ زد نامادریم همش خبر چینی منو به بابام میکنه .منو اذیت میکنه بیا پروندمو بگیر منو ببر .گفتم کسی که تورو برده بگو برگردوندت .چند وقت بعد زنگ زد گفت کتکم زدن سر یه بسته نولر بهداشتی کمرم درد میکنه سرم درد میکنه موهامو کشیدن.گفتم میخواستی نری.تا شد عید نوروز خانم تشریف اورد بعد عید نمیخواست بره قرص خود که مثلا خودکشی کنه .گفتم کاریه که خودت کردی باخودت الانم چیزی نمونده یکی دوماه دیگه تعطیل میشه مدرسه برگرد .راضی شد بره امتحان خرداد که داده بود با پروندش فرستادنش.این وسط فقد میخواستم منو شکنجه بدن .

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز