عزیزم دو تا دختر بودن یکی متاهل یکی هم نامزد بعد مادرشون سال ها مریض بوده دست درد و کمر درد و این حرفا تو گوشی باباشون اس ام اس مشکوک دیده بودن بعد مدتی مادرش ی عملی بیمارستان داشته بابا شون شب بیمارستان نمی مونه میاد خونه دخترا شب بیمارستان بود صبحش میان خونه برا رفع خستگی با دو تا تشک و مشتی دستمال کثیف مواجه می شن