حکایت این ماجرا حکایت اون شخصیه که توی بیابون به یه تشنه اب دادو کمکش کرد که سوار مرکبش بشه یکم بعد از حرکت اون شخص تشنه صاحب مرکبو پرت کرد پایین ورفت وقتی داشت دور میشد مرد فقط یه جمله بهش گفت که این ماجرا رو برای کسی تعریف نکن چون اگه این ماجرا رو برای کسی تعریف کنی دیگه هیچ انسانی به تشنه ودرمانده ای رحم نمیکنه نمک نشناس مث میثاقی ندیده بودم