2777
2789
عنوان

خسته ام از دعوا

| مشاهده متن کامل بحث + 1281 بازدید | 104 پست
عزیزدلم برو مشاوره.....اون از ریشه مشکلت رو حل میکنه  یکی دو جمله ما که زیاد تاثیر نداره

گفتم که وضع مالیمون ضعیفه روم نمیشه از بابام پول بگیرم

تیکر تولد یکسالگی دخترم
باز دعوا داشتیم ولی در این حد نبود

شاید بعد از بچه زیاد بهش توجه نکردی من و شوهرمم بعد از بدنیا اومدن دخترمون سرد شدیم ولی همسرم بهم گفت از من ناراحته و من همش به بچه توجه میکنم من سعی کردم بیشتر به خودم و همسرم برسم الان بهتر شدیم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بچه تا هفت سالگی برای شماست اینو نگفتم که بگم میتونی جدا بشی اگه میتونی از مشاور کمک بگیر  شو ...

بهم میگه باشه تا هفت سال واسه تو ولی به محضی که تموم بشه دیگه نمیذارم حتی یه بار هم ببینیش من میترسم طاقت دوری دخترمو ندارم

تیکر تولد یکسالگی دخترم
تو دوستیمون اینجوری نبود خیلی با احساس بود جوابشو نمیدادم گریه میکرد



پس پتانسیل روابط عاشقاانه دارین شما دوتا چرا به همون روزا برنگردین؟مشکلاتتون به نحوی نیست که به فکر طلاق باشین اونم بعد از یک بچه

این رابطه رو  بازسازیش کنین شما تبدیل بشین به همون معشوقه دلفریب و خواستنی دوران دوستی تا ایشونم همون عاشق قبلی  بشه یکمی خوش زبونی سلو ک صحیح و متانت و مهربونی دوطرفه کل مشکلات رو تا حدود زیادی برطرف میکنه

واقعیت این است که مابرای رنج کشیدن متولد شده ایم اما به دنبال لذت میگردیم.پس تنها راه ادامه دادن لذت بردن از رنج هاست 
خب دلیلش چی میتونه باشه؟ چرا انقدرررر حرف طلاق زدی که براش عادی شده؟ چرا نقطه ضعف دادی دستش؟ دفعه ...

آخه خیلی بهم حرفای بدی میزنه موقع دعوا کلا دلسرد شدم مثلا الان بحث کردیم بالش پتوشو برده میگه خوابیدن پیشت کراهت داره واقعا دلم شکست از طرفی ما دخترم وسطمون میخوابه

تیکر تولد یکسالگی دخترم
تو دوستیمون اینجوری نبود خیلی با احساس بود جوابشو نمیدادم گریه میکرد

من پسرم 16ماهشه چند ماهه ب شدت دستمون خالیه و اینکه من بسیااار عصبی و پرخاشگر بودم و فحشهای بدی میدادم و همش خودم دعوا میکردم اونم کم کم ازم دور میشد تا اینکه متوجه شدم من لعنتی باردارم و هورمونهام بهم ریخته دکار کلی ویتامین و قرص اهن داد بهم ک بخورم الان ارووم شدم شوهرم صبح پسرمو بوس کرد بره سر کار بهس گفتم پس ما چی اومد منم بوسید رفت کلی ازش معذرت خاهی کردم ک این مدت چقدر بد بودم البته تقصیرمنم نبود بدنم ضعیف شده بود و کلی جیز دوستم ی آز بده شاید کم خونی داری شاید تیروئید داری قرص اهن و دی بخور.گاهی ی چیز کوچیک برای کسی ک ضعیفه خیلی طاقت فرساست.تو مادری یعنی اونقدر قدرت داری ک هدا بهت بچه داده حالا بعد زایمان ضعیف شدی ب خودت بیا و شاد باش ببین چطور مردها جذب زنای شاد میشن

نمیدونم والا سعی کن باهاش مهربون باشی و اینکه بگو ملائک بچه ایی رو ک مابین پدرومادربخابه تا صبح لعن میکنن پس این کارو نکن با بچمون..ازش بپرس مشکلش چیه ک این کارارو میکنه

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور...😊😊
شاید بعد از بچه زیاد بهش توجه نکردی من و شوهرمم بعد از بدنیا اومدن دخترمون سرد شدیم ولی همسرم بهم گف ...

آخه واسه ما برعکسه اون همش به بچه توجه میکنه و انگار اصلا منو نمیبینه

تیکر تولد یکسالگی دخترم
همین چشمایی که اینجا میگی به شوهرتم بگو تو مشتت بگیرش 90 درصد مشکلا من فک میکنم از شماست

من خیلی احساسیم همش بامحبت صداش میکنم دودقیقه یکبار بهش میگم لپتو بیار ببوسم کلا دوستش دارم ولی اون منو نمیخواد

تیکر تولد یکسالگی دخترم
گفتم که وضع مالیمون ضعیفه روم نمیشه از بابام پول بگیرم

اینجا از مشاور نینیسایتم میتونی کمک‌بگیری.ولی از من میشنوی به مدت بیشتر توجهت به خودت باشه.اصصلن گیر نده که بهت محبت کنه.بچرم اصلن وسط نخوابون یوقت خوابتون میبره میوفتین روشاا.وقتی خودت به خودتو تفریحاتت اهمیت بدی اونم دمبالت میاد گلم.

من خود به چشم خویشتن دیدم که جااانم میرود.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792