2777
2789

سلام... با این عروس نامرد.. داداشم سال 92 با  عروسمون ازدواج کرد تو دوران عقد هم باردار شد مجبور شدیم زود عروسی بگیریم.. زندگی خوبی داشتن خداروشکر.. تا دختر خوشگلشون بدنیا اومد.. برادرم راننده پخش مواد غذایی بود یه روز که از قم بار میاورد شهرمون تو جاده تصادف کرد اون موقع بچش دوماهش بود از بیمارستان قم زنگ زدن وقتی رسیدیم داداشم تو کما بود تا دوماه تموم تو کما بود کار هممون شده بود دعا کردن.. تا یه روز دکترا گفتن خداروشکر به هوش اومده.. ولی دکتر کار کردن رو ممنون کرد براش چون تو ران پاش پلاتین گذاشت.. گذشت روزا تا دیه داداشم دادن رفت داد یه خونه خرید با یه حقوق از کار افتاده گی براش درست شد.. از پارسال عروسمون سر ناسازگاری برداشته که مرد نباید تو خونه بمونه هر روز دعوا دعوا.. تا داداشم بخاطر زندگیش رفت در یه مغازه بعنوان فروشنده آنقدر سرپا مونده بود تا پایی که پلاتین داخلش کار گذاشته شده بود عفونت کرد بعد از چند بار بستری شدن بیمارستان دکترش گفت باید پاش قطع بشه.. پای مصنوعی جایگزین بشه.. حالا که پاش قطع شده 😢😢😢

  

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

OMG

خدا به برادرتون صبر بده🤲

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

😢😢😢😢وایی خدا لعنتش کنه

رو کلمه دوست دارم رمز گذاشتیم مثلا وقتی جلوی جمع نمیشه  بگه دوسم داره میگه هوا چقد گرمه از این دیونه بازیا که هر کس تو رابطه اش داره:)شاید وقتایی که بیرون بودیم روزی صد بار گرمش میشه ! حتی یادمه یروز برف میومد و باهاش قهر بودم و با فاصله از هم راه میرفتیم وسط خیابون یهو داد زد و گفت‌< ای خدا خودت شاهدی که چقدر گرمه >کسایی که دورو برمون بودن با تعجب نگاش کردن فقط من بودم که گفتم منم گرممه(:❤          رمز واقعی منو شوهرم                           
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز