2777
2789

بچه ها مامانم هرچندوقت یبار پی ام میده منو از زندگیم دلسرد میکنه ـ عکس دخترای فامیل و اشنا با شوهراشونو میفرسته میگه نگاه کن چه خوشبختن چیت از اینا کمتره تو عاطفه نداری احساس نداری .. چرا ندارم اخه بخدا منم دارم از دو طرف فشار رومه .

خانوادم و شوهرم از اول نامزدی باهم مشگل داشتن تا وقتی عروسی کردیم . الان مشگل اصلی اینه شوهرم سر اتفاقات اخییر و دعواهای بزرگ و بی احترامی هایی که با مامانم اینا باهم بهم کردن و کارمون داشت ب جدایی میکشید دیگه نمیزاره من برم خونه مامانم اینا یا اونا بیان خونه ی ما . منم حریفشـ نمیشم خب چیکار کنم . مامانم هر چندروز یبار یجوری با این حرفاش از زندگی دلسردم میکنه . مثلا نیم ساعت پیش بیدار شدم پی امشو باز کردم سست شدم از حرفاش که فلانی گفته دخترت بدبخت شد عکس فرستاده میگه ببین اینارو بچشونم تو راهه ببین این طلاق گرفت شوهر دومش چقد خوبه از اینا کمتری . بخدا قسم دستو پام سست شده چیکار کنم از کدوم طرف بکشم اخه یوقتایی انقدر فشار رومه دوست دارم خلاص بشم که انقد فکرو خیال درهم نکنم ..

از زاویه دید شوهرم نگاه میکنم میبینمـغرورشو خیلی شکوندن حق داره . از زاویه دید مامانم نگاه میکنم میبینم بچشونم زحمتمو کشیدن حق داره . از زاویه خودم نگاه میکنم میبینم خب منم حق دارم . خب اخه پس من چیکار کنم باید طلاق بگیرم تا بتونم پدر مادرمو ببینم ؟طلاق نمیده خب . برم خونشون میاد دعواشون میشه خب . تکلیف من چیه که هروز باید این چیزارو بشنوم دل سرد بشم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

الان خودت از زندگیت راضی هستی؟

انقد خوشبختی اینو اونو اوردن تو چشمم راضی ام بوده باشم دو دلم شک دارم بدم اومده از شوهرم . بارها تا یچی میشه میگم طلاق . میگه نمیدم و واقعانم نمیده

مردي كه نزاره خونه پدرت بري به درد نمي خوره. اختلاف دارن كه دارن دليل نميشه نزاره شما بري. مشكل داره خودش نره

لطفا براي سلامتي و عاقبت به خيري بچه هام دعا كنيد🙏🏻🙏🏻🙏🏻

فقط یه چیز بهت میگم همه مثل هم نیستن زندگی من مثل تو نیست خیلی باهم فرق داره.بچسب به زندگیت نزار هیچی سستت کنه توان به وقتش پیشرفت میکنی.

هوا یه جوری عالیه که آدم میتونه چهل تا شکست عشقی رو باهم بخوره....چهل تا دیگم سفارش بده😌😫
انقد خوشبختی اینو اونو اوردن تو چشمم راضی ام بوده باشم دو دلم شک دارم بدم اومده از شوهرم . بارها تا ...

فقط تا از زندگیت مطمین نشدی تورو خدا بچه دار نشو 

همه جوره از نظر مادی  و معنوی و...زندگیت به ثبات رسید بعد به بچه فکر کن

انقد خوشبختی اینو اونو اوردن تو چشمم راضی ام بوده باشم دو دلم شک دارم بدم اومده از شوهرم . بارها تا ...

نگو طلاق

حتما دوستت داره

حتما زندگیشو دوس داره که حاضر نیست اسم طلاقو هرچند الکی به زبون بیاره

تو سعی کن تغییرش بدی

آروم آروم

همه چی یهویی تغییر نمیکنه

استارتر میدونم سخته ولی مادری که با اس ام اس اینطور روح و روانتو آزار میده باهاش رفت و آمد هم کنی بیشتر اذیتت میکنه. شاید بهتر باشه محکم و قوی به مامانت بگی من شوهرمو دوست دارم و باهاش خوشبختم و دیگه از این پیاما به من نده

دخترم تمام زندگیمه🙆

ببین گلم اینجا هرکی یه چیزی. میگه مطمئن باش حرفاهم صددرصد درست نیس شاید مشکل بدتر پیش بیاد بهترین راه اینه شوهرتو راضی کنی برین مشاوره خوب بگو هرچی اون بگه مشکلاتتون رو حل میکنه اینم بدون همه مشکل دارن اما بروزش نمیدن صبوری و کوتاه اومدن تو زندگی خیلی تو زندگی تاثیر گذاره

❤️برای سلامتی کوچولو تو دلم صلوات میفرستین خدا خیرتون بده❤️
عزیزم شما شرایطه شوهرتو میدونستی همچنین خانوادت  الان جای سرزنش نداره من کاره همسرتو تایید نمی ...

از اول نامزدی مشگلمون شروع شد از همون اواین باری که بعد نامزدی اومد خونمون و رفت مامانم منو زد که چرا نشستی کنارش برادر مجرد داری دلش زن میخواد اینم . ب امام خسین قسم میومد تنیک بلند و روسری سر میکردم بعداز اون کتک دیگه میومد مث عهد قجر دور میشستیم از هم باهم گاهی یه خنده ای ردو بدل میکردیم . هیچکس باهاش حرف نمیزد نه بابام نه داداشم سرشونو گرم میکردن انگار این غریبس . مامانم گاهی یه شوخی ردو بدل میکرد ولی چه فایده اون اومده بود نامزد بازی نیومده بود با اونا بخنده و شوخی کنه که . بعد بزبون اومد خودش گفت از این ب بعد بریم بیرون . وقتی مامان بابام فهمیدن جنجال ب پا کردن که چرا نمیخواد دیگه بیاد حتما یه ریگی ب کفششه میخواد نیاد ما نفهمیم . بیرون میرفتیم هرسری میومدیم دعوا و جنجال با من راه مینداختن که این اگه چیزیش هست بگو قیچیش کنیم تموم شه بره . منم دوسش داشتم از ترسم چیزی هم پیش میومد بخاطر این حرفاشون نمیگفتم . یبار نگفتن اگه جیزی هست بگو راهنماییت کنیم همش میگفتن بگو تمومش کنیم . 

عزيزم توي نامزدي چرا اختلاف داشتن؟ ي جورايي روابطو تو بايد نگه ميداشتي بعد عروسي، همونجوري كه راجب خونواده شوهر وظيفه مرده كه روابطو درست نگه داره، الانم سعي كن مسيجاي مامانتو اصلا نخوني فقط براي اينكه ناراحت نشه باز كن و نخونده پاك كن، سعي كن با سياست و محبت كم كم از اين طرف شوهرتو نرم كن از اون طرف خونوادتو جوري عادت بده بهش احترام لازمو بزارن. 

بابام اینا همیشه ادعای تهرانی بودنو امروزی بودنشون میشد . دوماه بعد برادرشوهرمم عقد کرد یه دختر از داهات خودشون گرفت . یه جوری باهاش رفتار میکردن که عقده شد برای شوهر من مثلا میرفت خونشون خونه رو خالی میکردن براشون راحت باشن . شبا جاشونو مینداختن یجا بخوابن ولی یکبار شوهر من اومد مامانم جای منو انداخت وسط مادربزرگمو خودش جای شوهرمو انداخت تو اتاق و همه اینا کم کم عقده شد برای شوهرم . مامانش اینا میومدن جلوش میگفتن اره داداشت میره اونجا خونه زنش ببینن خونه پره میگن برید فلان جا شاید اصلا منظوری نداشتا ولی برای من که اینجور نبود خانواده من عقده میشد چه برسه شوهرم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792