من چن بار طلا فروختم برای کارای مهمی توزندگیمون ...
اخرهفته رفتیم شهرمادرشوهرم ، وایشون گف که فلانی (نفری که باما دررقابته نمیدونم چرا...شایدم خانواده شوهرم اینطور به ما فهموندن ... ازفامیل دور شوهرمه ... ) میخاد طلای زنش رو بفروشه تا یه واحد اپارتمان بخره
بعد شوهرم که بعضی وقتا به من میگف منم در جوابش میگفتم ایشالله داشته باشیم تا نفروشم ( مهم نیست ولی دوس دارم داشته باشمشون ... بیشترشون واسه عقد وعروسیمه خاطره دارم باهاشون ... ست ها منظورمه وگرنه واسه مهمونارو فروختیم )
بعد الان شوهرم میگه اگه بفروشی کمکی میشه تا یه واحد بزرگتر جور کنیم ... منم دو دلم اخه اینارو دوس دارم درضمن ما امسال هم نتونیم ایشالله سالای بعد راحتترمیتونیم اقدام کنیم به خرید اونم بااین گرونیای اخیر...
شماجای من بودین چکارمیکردین؟
نگین که چون مادرشوهره گفته حساس شدی ...اینطورنیست چون ما قبلا تصمیمون براین شد که نفروشیم ولی الان که ایشون گفت فلانی میخاد بااینا خونه بخره انگار شوهرم میخاد کم نیاره