اگه با عقل الانم برگردم به نوزده سالگی ، غرورمو واسه دوستای دبیرستانیم کنار میذاشتم ، چون اونموقع حفظ شخصیت برام مهم بود و به دخترای اطرافم اجازه نمیدادم باهام گرم بگیرن و فقط دوسه تا از بچه ها بودن که با حفظ حریم و حرمت باهاشون در ارتباط بودم ولی الان کلی دلم برای بچه های کلاسمون تنگ شده با اینکه تقریبا ۶ سال میگذره و الان هم رفتارم خانمانه تر و دلنشین تر و باجنبه ترم نسبت به سن ۱۹ سالگی
دوم اینکه ای کاش بی حجاب بیرون نمیرفتم واسه رو کم کنی همون دوستایی که باهاشون بودم و حجاب چندین و چندسالمو که با انتخاب و علاقه خودم برای رضای خدا سرکرده بودم به باد نمیدادم و ابروی خودمو نمیکردم ولی دیگه تکرار نکردم خداروشکر
سوم اینکه ای کاش توی سن نوزده سالگی ازدواج نمیکردم و هوس رو با عشق اشتباه نمیگرفتم و دلم برای همسرسابقم نمیسوخت یا موقع جدایی ای کاش قدرت اینو داشتم تا از طلاق جلوگیری کنم و زندگیمو میساختم باهاش تا ضربه روحی که بهم خورد اثراتش بعد از ۴ سال روم نمی موند
فعلا همینا رو یادمه