یاد بگیرید برای دیگران مرز تعیین کنید؛
انسان خوبی بودن به معنای تحمل همه چیز نیست.
سلام و صبح بخیر
دیروز من😍
🍁ساعت شش از خواب بیدار شدیم و مثل همیشه با انجام روتین پوستی روزمو آغاز کردم،همسرم صبحانه آماده کرد و خوردیم.
🍁یه مشکلی بوجود اومد و همسرم تا ۱۱ نتونست سرکار بره و بعدشم خواست بره مارو رسوند خونه بابام و رفت محل کارش.
🍁خونه مامانم اینا نهار خوردیم ،ظرفها رو به کمک مامانم شستیم.
🍁سیب پوست کندیم و خورد کردیم برای کمپوت سیب.
برگشتیم خونمون.
🍁همسرم بدون هماهنگی ۵ کیلو نعنا خریده بود که عرق نعنا بگیرم،درحالی که میخواستم منفجر شم اما خودمو آروم کردم😊(توی مبحث کنترل خشم خیلی از خودم راضیم،قبلا اصلا اینطور نبودم.)
🍁دو سه ساعتی عرق نعنا گرفتم مابقی موند برای امروز.
🍁حیاط رو جارو کشیدم و بند رخت رو خالی کردم و لباسها تا شدن و رفتن سرجاشون.
🍁آشپزخونه و هال رو جم و جور کردم.
🍁آبچکون رو خلوت کردم.
🍁اسفناج پاک کردم و خورد کردم و گذاشتم آبپز شد.
🍁یه عالمه ظرف بزرگ توی سینک بود که همه رو شستم و خشک کردم و گذاشتم سر جاشون.
🍁بابام اینا عاشق املت اسفناج هستن، زنگ زدم وبرای شام گفتم بیان خونمون.
🍁بابام اینا اومدن و شام خوردیم و پذیرایی شدن و مامانم ظرفها رو چید ماشین و رفتن.
🍁روتین آخر شب رو انجام دادم و ۱۲ خاموشی زدیم