بیداری ساعت ۶:۴۵ صبح ✅
خودم و دخترم رفتیم مدرسه ✅
پسر بزرگم شیفت بعد از ظهر بود ظهر با همسرم رفت مدرسه ، پسر کوچیکم امروز کلاس نداشت ✅
امروز ساعت ۱۳ رسیدم خونه ✅
نماز ظهر و عصر خوانده شد ✅
نهار از قیمه دیروز مونده بود گرم کردم و خوردیم ✅
ظرفها رو جمع و جور کردم ✅
کمی خوابیدم ✅
بیدار شدم همسرم پسرم رو آورده بود ✅
یک عالمه ظرف بود شستم ✅
آشپزخانه رو جمع و جور کردم ✅
نماز مغرب و عشا خوانده شد ✅
رسیدگی به تکالیف بچه ها ✅
همسرم میخواست پیتزا درست کنه رفت بیرون خرید وسایل پیتزا رو انجام داد . ✅
یک عالمه ظرف وسط پیتزا درست کردن شستم ✅
دختر داداشم هم دعوت کردیم اومد خونه مون با بچه های من کمی بازی کرد و پیتزا خوردن ✅
خوردن شام و جمع و جور کردن ✅
شستن ظرفهای شام ✅
آماده کردن خوراکی بچه ها ✅
مرتب کردن پذیرایی✅
امروز به چالش پاکسازی هم نرسیدم .
سلام دوستان عزیزم..دلم دردودل میخواد بدترین روزهای عمرم و دارم میگذرونم دارم ذره ذره آب شدن مامان و بابام و میبینم تلف شدن آبجی قشنگم و یه گوشه از خونه میبینم..الآنم با گریه می‌نویسم...دعا میکنم این روزها برای هیییچکدومتون پیش نیاد
نه سوسن جون عوض نکردم
تو این خونه دارم تغییرات انجام میدم از پارسال شروع کردم
مبل و میز ناهار خوری سلطنتی داشتم یادت باشه عکسم گذاشتم اونا رو دادم برای خونه شهرستان مادر شوهرم
مبل روشن و مدرن خریدم
پرده ها تیره بود همه رو عوض کردم
الان تخت بچه ها رو دارم تاشو میزنم که یه کم فضام باز بشه
کاغذ هم دلم رو زده بود پارسال رنگ کردیم فقط این اتاق موند که اینم گفتم رنگ کنیم
بعدش هم ان شاء الله شیرآلات دستشویی و حمام رو عوض میکنم
مدتی برنامم این بود:
شب ۱۲ میخوابیدم
صبح ۵:۳۰بیدار می‌شدم
برنامه مینوشتم.
تا ساعت ۱۱ صبح، شام رو پخته بودم
کمی از کارهای خونه رو انجام داده بودم
مقداری از وظایف شغلیم رو هم انجام داده بودم.
بعد دیگه ۱۱تا ۱میخوابیدم( تااا آخر شب سرحال بودم).
میرفتم مدرسه دنبال بچه ها و میاوردمشون.
اماااااا تقریبا یک هفته ست که برنامه رو عوض کردم
صبح بعد از رفتن بچه‌ها ۲ساعت میخوابم.
ولی شب که میشه بیحالم از خستگی.
کابوس هم میبینم! نمی‌دونم چرا
خلاصه که الان دارم برمیگردم به حالت قبلی
خواب وسط روز خیلی بهتر از خواب اول صبحه
تو اسلام هم بهش توصیه شده پس میتونم بهش تکیه کنم.
اره یادمه
تغییر خیلی خوبه 😍
این مبلتم خیلی خوب بود
اگردوست داشتی از این مبلت عکس بده
من رفتم مبل بخرم اون چیزی که باب میلم ۳۰۰ به بالا بود فعلا دست نگه داشتم
اصلا نمیشه سمت عوض کردن وسایل خونه رفت
راستی گفتس خونتون کوچیکه چند متره ؟
برنامه امروزم که امیدوارم خدا ازش راضی باشه
🪴کار:(۲۰دقیقه)
۱.نقد کردن پی پل(۱۰)
۲.همکارم حساب کتاب ها +فاکتور محصول اولیه رو بده که واریز کنم.(۱۰)
🪴سلامتی:(۴ساعت)
۱.قرص(۲)
۲.آزمایش(۱ساعت)
۳.ارایشگاه(۱ساعت)
۴.خواب دوساعته
🪴معنویت:۱.نماز اول وقت(۵)
🪴مالی:حواسم به خرج ها باشه کاملا
🪴ارتباطات:هماهنگی با مامانای دوستای دخترم(۳۰)
🪴یادگیری:——-
🪴تفریح:——-
🪴خانواده:(۳۰)
شام
مرتب خانه
❤️برنامه تولد❤️(احتمالا ۶ساعت وقت ببره)
۱.خرید: سیب زمینی، پیاز، سس مایونز،نان باگت کوچولو کوچولو، شکلات از شیرین عسل، ظرف یکبار مصرف،ذرت، کره، کاغذ و روبان برای تزیین ساندویچ ها، مرغ، ظرف برای دسرها،گوجه گیلاسی،
۲.کیسه فریزر، سلفون، کیسه زباله،زیر انداز، میز صندلی،چای،سینی، دمنوش،شربت تمشک برای اولش که میان،دسر با سیب و سس شکلاتی. شمع، قابلمه ذرت،دستمال کاغذی،قند و قندان،
۳.الویه درست کنم و فردا صبح ساندویچ کنم.
۴.چک‌کردن ظروفی که دارم
۵.مامانا فلاسک بیارن و آب جوش ،لیوان چای، زیرانداز
۶.از مامانم فلاسک و کیسه چایی بگیرم و آماده کنم.
۷.لباس آماده کنیم
۸.گاز اگر پیدا شد، همونجا ذرت درست کنم.(کپسول گاز+دستگیره+ظرف استیل)
۹.نوشابه و لیموناد و کیک رو همونجا سفارش بدم که خنک باشن.
۱۰.دسر با سیب.
۱۱.لواشک بردارم.
ببین درختا چطوری خودشون رو از وابستگی به برگ‌هاشون رها میکنند.
پاییز یعنی خودت رو از بندِ چیزای قدیمی رها کنی تا جا برای چیزای جدیدتر باز شه...
سلام و صبح بخیر 🥰
دیروز من
🍂ساعت شش و نیم از خواب بیدار شدم،روتین پوستیمو انجام دادم و همسرم صبحانه آماده کرد و باهم خوردیم و رفتن سرکار.
🍂یکساعت زبان خوندم و کمی ورزش کردم.
🍂سطل‌های زباله خالی شدن،شسته شدن و مشما کشیدم.
🍂سرویس بهداشتیها ،شیرآلات و روشویی شسته و آبکشی شدن.
🍂بچه هام بیدار شدن،دست و روشون رو شستم و لباسشون رو عوض کردم و بهشون صبحانه دادم.
🍂کیسه جارو برقی رو خالی کردم.
🍂کمد رخت خوابها به همراه روتختی و اتاق خواب مرتب شدن.
🍂لباس‌های بند رخت جمع شدن و رفتن سرجاشون.
🍂مینی واش دو دور لباس شست، آبکشی و پهن شدن.
🍂نهار درست کردم و آبچکون رو جمع کردم.
🍂آشپزخونه و هال و پذیرایی مرتب شد.
🍂با بچه هام تا اومدن همسرم رفتیم حیاط بازی کردیم.
🍂همسرم اومدن و نهار خوردیم و جمع کردم.
🍂استراحت کوتاه کردم و همسرم رفتن کتابخونه.
🍂مامانم و مامان‌بزرگم اومدن و بهمون سر زدن،مامانم ظرفهای سینک رو شستن🙈😅.
🍂برای شام نگهشون داشتم و زرشک پلو با مرغ درست کردم.
🍂ظرفهای شام رو چیدیم ماشین و چندتا تکه رو مامانم با دست شست.
🍂بعد از رفتنشون گاز و پشت گاز و هود و روی کابینتها دستمال کشی شد.
🍂یکم هم خونه رو مرتب کردم و بعد از انجام روتین پوستیم خوابیدیم.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
