❄️ رنج ؛ صدایی که باید شنید
✍️ #مهدی_غفوریان
🔅کسی به ما تندی یا بیمحلی میکند و موجب خشم یا ناراحتیمان میشود؛ به اهداف ریز و درشتی نمیرسیم که برایشان برنامهریزی و کوشش کردهایم و احساس شکست و ناکامی به سراغمان میآید؛ از داشتههای کنونیمان که روزگاری در حسرت به دست آوردنشان بودیم، خسته و دلزده و ملول میشویم؛ بیمار میشویم و درد جسمی و فکرِ پیامدهایی که بیماری میتواند داشته باشد عذابمان میدهد؛ کسی به مقام و موقعیتی میرسد یا چیزی به دست میآورد و این حسادتمان را برمیانگیزد؛ به فرصتهای از دسترفتهمان فکر میکنیم و با " ای کاشها" حسرتشان را میخوریم؛ با مرگ کسانی مواجه میشویم که به آنها دلبستهایم و فقدان آنان بیتاب و غمگینمان میکند؛ تصور اینکه سلامتیمان، داراییمان، شغلمان و در مجموع، وضعیتمان در معرض چه حوادث و اتفاقاتی میتواند قرار بگیرد، ما را به ورطه ترس و اضطراب میاندازد.
🔅این قبیل تجربههای پیدرپی و متراکم است که ما را با «رنج» آشنا میکنند. البته احساس رنج در میان افراد مختلف که هریک برای خودشان دنیاییاند، کمیت و کیفیت متفاوتی دارد؛ فرد زودرنجی که مغازهدارِ محله، جواب سلاماش را به گرمی نداده است دستخوش رنج است، عاشق صادق و پاکباخته نیز رنجور از فراق محبوباش. گرچه رنجها در کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت، قابل دستکاریاند و میتوان با تکنیکها و روشهایی کم و کیفشان را تغییر داد، زندگی به ما می گوید که تار و پودش با رنج گره خورده است و به نظر نمیرسد تا وقتی که زندهایم دستبردار ما باشد؛ گویی رنج، هزینه زنده بودنمان است.