از بس میبینم همه ناراضی هستن گفتم حالا که من راضی ام تشکر کنم از خدا
من یه عروسم توی شهر غربت دور از همه خانواده ام اما خانواده همسرم جای خالی همه رو برام پر کردن
پدر شوهرم تازه فوت شده به معنای واقعی عاشقش بودم اونم منو خیلی دوست داشت کلی دل تنگشم . مامانش که یک فرشته واقعیه همیشه با روی باز و لبخندش ازم استقبال میکنه حتی وقتی مریض باشه. انقدر خوبه باهام که درد دلاش همه پیش منه .اندازه مامان خودم نباشه کمتر از اون نیست . خیلی خانومه خدا خفظش کنه برام . خواهرای همسرم جای خواهر نداشته خودمن انقدر باهاشون خوش میگذره که اصلا متوجه گذر زمان نمیشم . برادرای همسرم عین کوه پشتم هستن کافیه بگم سرم درد میکنه همگی مثل پروانه دورم جمع میشن .جاریم هم خانومه به تمام معنا . تنها کاری که میکنم فقط و فقط احترامه بهشون و دوست داشتنشون که اونام قدر همه رو میدونن . خود شوهرم که دیگه نور علا نوره . بهترین اتفاق و تصمیم عمرم هست . خدایا شکرت