خانما من با خانواده ام خیلی تفاوت دارم!چ از نظر فکری و چ پوشش و ظاهر!بخاطر همین همیشه یه درگیری بی پایان بینمونه!سر هر چیزی جنگ اعصاب دارم!از لباس تا طرز فکر و...!اونا طرز فکر بسته ای دارن اما من نه!این خیلی ازارم میده!برای کوچکترین چیزا باید درگیری داشته باشیم اونقدری ک وقتی بدستش میارم بخاطر اون همه درگیری دیگه ذوقی براش ندارم! موندم چیکار کنم!خیلی خستم!توان جنگیدن ندارم دیگه!بیشتر این فشارم از طرف مادرمه!توقع داره من مثل سی سال پیش اون باشم!جلو همه تحقیرم میکنن!این باعث شده منم عصبی شم و پرخاشگر!و تصویر بدی ازم تو ذهن بقیه بمونه!گفتم درسم تموم شه شاغل میشم خیلی مشکلا حل میشه!شرایط الان جوری شده اونیکه شاغلم بوده بیکار شده!کار نیست!من کلی آرزو دارم!چون یه پول تو جیبی مختصر دارم به هیچ کدوم نمیتونم برسم!همیشه جلو همه شرمنده میشم بخاطر ضعف مالیم!بدتر چون نمیتونم به اهدافم برسم و خیلی کمال طلبم الان خیلی فشار عصبی رومه!حتی نمیتونم بخوابم!اعتماد به نفسم خورد شده!خواستگارام یا شبیه خانواده ام سختگیرن یا مناسب نیستن!در حالی که هیچیم کمتر از بقیه نیست!موندم چرا تمام زندگیم پر از گره های کوره!الان دارم میخونم کنکور بدک مجدد!چون میدونم پشتیبانی نمیکنن ازم ک کار آزاد راه بندازم!ولی خیلی خسته شدم!از این همه فشار!از اینکه بعد این همه درس خوندم و لیسانس گرفتن باز باید کتابای دبیرستان بخونم!نه دوستی دارم نه همدمی!سرم داره میترکه!دلم خیلی پره!خیلی خستم!حس میکنم نمیتونم ادامه بدم!حتی اینجا نوشتنش از رو بی کسیه!چون کسی ندارم بگم بهش!حس میکنم بمیرم راحت میشم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
گلی از ادمای اطراف میبینم ک هزار کثافت کاری دارن و یه زندگی انچنانی!من ک به کسی بدی نمیکنم همش تهم!همیشه بد میشه بهم!دوستام همیشه بهم خیانت میکنن با اینکه همه کار میکنم براشون!شخصیتم حفظ میکنم از روی لج گلی حرف بد میزنن پشتم!یکی از عمه هام کلی حرف بد زد راجع مامان و بابام!من نتونستم بی تفاوت باشم دلم آتیش گرفته بود!گفتم به مامانم و بابام!گفتم حداقل بدونن ک اون دیگه نتونه بیاد خونمون بعد پشت سرمون کلی حرف!من شدم آدم بده!تمام فامیل با اینکه حقیقت میدونستن پشت عمم ایستادن و بد منو همه جا گفتن!دیگه به خودمم اعتماد ندارم!از همه بیزارم!خواستگار خوبم میاد از لج بد میگن کاری میکنن بهم بخوره!
اوف یه چیزایی مثل خانواده من یعنی من به بعصی چیزایی که خواهرمو مادرم اعتقاد دارن اعتقاد ندارم اوف عروسی میرم از ترس اینا باید مجسمه بشینم شوهرم میگه برقصیم مامان و خواهرم چشم غره میرن اونورم خانواده شوهرمم همینن مادر شوهرم انقد بدم میاد عروسی که اونا هستن برم خواهرم دائم تو لباس پوشیدنن دخالت میکنه بارها گفتم تو میری بهشت من میرم جهنم میگه نه طفلی بابا ابرو داره زشته مردم نمیگن چرا دخترش اینجوری میگرده مامانمو تحریک میکنه ای خدااااا
عزیزم تو سی تا خط نوشتی نزدیک چهل بار فقط یأس و نامیدی تو کلماتته همش نه نمیشه....کلا اعصابه ما هام بهم ریخت بس عصبانیی گلم یکم اروم باش با پرخاش هیچ مشکلی حل نشده که بخاد مشکل شما حل بشه فقط باید ارامشتو حفظ کنی
خدایا گفتی تکیه کن برمن و توکل کن و طبق خاسته من عمل کن و نتیجه را بر من بسپار......الان جایی هستم که خودت گفتی هر وقت بنده من گره ای مشکلی تو کارت افتاد و نگاهت به سمته کسیه که کار تورو اون راه بندازه گفتی به عزت و جلالم قسم که حاجتتو نمیدم 😢الان من از همه نا امیدم و نگاهم به رحمته تویه ای ارحم و الراحمین بعداونهمه سختی و سقط بالاخره منو خدابا یه تودلی که هیچی نمیدونستم ازش غافلگیرم کردی سونو گفت شش هفته با ضربان قلب طبیعی...اما الان این خونریزی پشت جفت چیبود که یهو اومد و عیدم رو با اشک شروع میکنم...رشدش گیر کرده قلبش میزنه هر پنج ثانیه....بخاطر خونریزی پشت جفت نمیتونه خون درست بگیره...خدایا امیدم به تویه دکترم تمام داروهام قطع کردیعنی منتظر سقط باشم...اما بااین حال هنوز علایمم سرجاشه چکنم 😭😭😭خدا میدونم اگه توبخای هیچ کسی نمیتونه توش دستی بلند کنه میدونی که چقدر قلبم شکسته از خودت خاستم به خودتم میسپارمش 😭فقط موندم اگه میخاستی بگیریش چرا انقدر غافلگیرم کردی و بی خبر آوردی تودلم اونم با قلب سالم 😭😭قربونت برم خدا بازم شکایت نمیکنم به خودت میسپارمش پاره تنم رو 💕