روز اول که دل من به تمنای تو پر زد...چو کبوتر لب بام تو نشستم... تو به من سنگ زدی... من نه رمیدم نه گسستم... باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم... یه صلوات واسه حاجت دلم میفرستین❤
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد...چو کبوتر لب بام تو نشستم... تو به من سنگ زدی... من نه رمیدم نه گسستم... باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم... یه صلوات واسه حاجت دلم میفرستین❤
نه بابا خاله ها جیم شدن زود شوهرم بردش تو اتاق باهاش حرف بزنه بهو پرید بیرو از اتاق باهام دعوا کرد که چرا اینو پر کردم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد...چو کبوتر لب بام تو نشستم... تو به من سنگ زدی... من نه رمیدم نه گسستم... باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم... یه صلوات واسه حاجت دلم میفرستین❤