سلام به همه بخصوص اونایی که فعلا نینی دارنشدن . خواهرا من ده سال معالجه کردم آخرشم نشد اینقدر داغون بودم که .... زنداداشم ودخترداییم حامله شدن فقط من موندم و این درد خلاصه اززندگیم فقط غم و غصه خوردم بیماری اعصاب بستری شدم واقعا اعصابم بهم ریخت هیچی هیچی اززندگیم نفهمیدم بخاطر مسیحی بودن بهزیستی هم به ما بچه نداد ناامید از همه جا چشمم هیچ قشنگی تو دنیارو نمیدیدتا اینکه یه نوزادو از یه خانواده از همون بیمارستان به فرزندی گرفتیم باپارتی بازی شناسنامه گرفتیم و آوردیمش خونه . خداروشکر ولی ترس ازدست دادنش واینکه خانوادش پشیمون بشن باز منو از پاانداخت نتونستم مادرخوبی باشم از ترسم بادل خوش نشد بغلش کنم یعنی گفتم ازدستم میره پسرم. تا به خودم اومدم ۴۲ساله شدم و پسرم ۷ سالشه کلاس اوله تازه به خودم اومدم دیدم زندگیم با بیماری گذشت شوهرم سرد شده ازم دیگه دوستم نداره بخاطر ایمان پسرم زندگی میکنه باهام بارها گفته بهم . ایمانم خیلییییی بازیگوشه امانمو بریده
تروخدا قدر جوونیتونوبدونید بخدا بچه همه زندگی نیست لذت زندگیتونو ببرین این برای من بزرگترین تجربس من ازاسترس تواین ۷ سال ۴۰ کیلو اضافه وزن دارم زشت و چاق و زندگیم رفت پای یه آرزوی بیخود
اخی
اخی عزیزدلم
غصه نخور توکل کن به خدا
بعدشم اگه میخواستن بگیرن که نمیدادن بهت عزیزم
امروز شروع کن به خودت روحیه دادن
تو مادری ،همسری
پسرتو شوهرتم به تو نیاز دارن
انشاءالله عزیزم خدا به دلت آرامش بده
از الان سعی کنید به خودتون برسید هیچ وقت دیر نیست
منم همش میگم کاش این همه سال که غصه همه چیو خوردم به جاش خوش بودم تا چشم بهم بزنی عمرت با غصه خوری رفته
هیچ وقت دیر نیست از همین امروز به خودت برس توکلتم به خدا باشه
چون بدستش اوردی بیخوده برات
برش گردون
برنامه ریزی داشته باش برای بچت و شوهرت
تقصیر اون بچه نیس اون ارزو بیخود نبود
نتونستیی مدیریت کنی امادگی نداشتی نتوانستی مادری و همسری رو هندل کنی
از این به بعد سعی کن شاد باشی
ممنون بچهها عا کنید بتونم ازین به بعد خوب باشم
دیر نشده هااااا اراده کن ک زندگیتو درستش کنی قوی باش بجا اینکه حسرت گذشته و روزای رفته رو بخوری وگرنه این روزام میرن و میمونی و هیچی
عزیزم.حق با شماست واقعا..ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه ست..ازالان شروع کن واسه زندگی جدید ..آرزو میکنم بتونی موفق بشی
من دقیقا مثه توام
بخاطر عشقی که به بچم داشتم و نتونستم ازش جدا بشم
مهریمو دادم حضانت بچمو گرفتم
همه میزنن تو سرم میگن اشتباه کردی
حالا ایناش بماند
همش ترس دارم میگم نکنه یه ماده قانونی چیزی دربیارن ازم شکایت کنن بیان بچمو ببرن دیوونه شدم دیگه
سلام
شکر خدا که یه کوچولو یرتون اومد . متاسفم که بهزیستی به دلیل اختلاف دین بهتون بچه نداده .اگر نگران پشیمون شدن والدین اون کوچولو (ایمان) هستید .میتنستید توی دفتر اسناد رسمی این مشکل رو رفع کنید .ایرادی نیست حتما از وجود فرزندتون لذت ببرید . حیفه حالا که خدا بهتون محبت کرده در ناراحتی و نگرانی از این لحظات زیبا لذت نبرید .
اما بازیگوشی کوچولو ها .جزء خصوصیت و اقتضای سنشون هست .شاید به ظاهر خسته بشید ولی با کمی چشم پوشی و تدبیر میتونید از بزرگ شدن فرزندوتن لذت ببرید.تا همسرتون هم نسبت به شما سرد نشه .
یاحق
