این قضیه اولا ربطی به خواهر شوهر و تربیت داشتن بچه ت ربطی نداره بچه ها تو این سن اینطورین
دوما پسر خواهر شوهر وسیلشه دوست نداره بده حقش دعوا و توبیخ نیست اون اگه دیروز به حرف شما راضی شده فقط به خاطر رودروایسی بوده و دوست داشتن شما وگرنه عمرا امروز قایمش میکرد
سوما من خودم پسر خاله دوسال و دوماه دارم هر جا بره چیزی بخواد طرف راضی باشه میده نباشه نمیده و مامانش براش میره خوراکی یا با یه چیز دیگه گولش میزنن یا محکم و قاطع میگن نه اونم گریه میکنه پنج دقیقه و تموم ...
همین امروز پسر خاله م به من گیر داد ابجی گوشیتو بده گربه بازی کنم منم گفتم نمیدم کار دارم اونم هی ادای گریه و جیغ زد میخواست بزور گوشی رو از دستم بگیره که دستش پس زدم گفتم گربه بی گربه پاک کردم برو اونور که نق میزد محل ندادم دو دقیقه بعد یادش رفت چرا چون از اول سر هر گریه ای بهش بها داده نشده از اول این یاد گرفته چیزی رو ندن دیگه تموم...بعدشم دیگه اخلاق بچه تو میدونی باید مدارا کنی نمیتونی حق به جانب باشی ولی جواب خواهر شوهرت رو خوب گفتی چون اصلا به او ربطی نداره فقط یکم تند رفتی
عزیزم دختر من دقیقا هم سن پسر استاتر دو سال و هفت ماه ولی من ب یه چیزی بشدت اینکه بچه از وقتی ب دنیا میاد دو برابر اونچه ک ما ازش توقع داریم میفهمه من از یک سال و نیمه دیگه نه گفتن رو ب دخترم یاد دادم و میدونه جایی بریم وقتی طرف بگه نه نباید اصار کنه یا گریه کنه خدا رو شاهد میگیرم بدون هیچ اغراقی خونه هر کی میرم میگه خوش بحالت چ بچه عاقلی داری فقط یکبار براش توضیح بدی کافیه اما نمیدونم قبلش من خودن دلها خوردم اما با صبر و شکیبایی موفق شدم من الان با دخترم برم مغازه خوراکی بخواد من بهش میگم چند تا میتونی برداری چون انقدر امروز میتونیم هزینه کنیم و واقعا میفهمه اگر بفکر تربیت باشید بچه بعد از دو سال کاملا درک و شعورش شروع میشه
با تاپیکت من و بردی به 6 سالگیم و خاطره غم انگیزش
منم حرفم دقیقا همینه که شما گفتی خواهرشوهرم که حرف از تربیت زد من گفتم اگه اتتظار از پسرمن داری چرا ازدختر خودت که بزرگتره همچین انتظاری نداری وگرنه خداشاهده قبلش یکبارم نگفتم چرا دخترت اینکارو کرد چون انتظاری از بچه ۵ ساله نداشتم
یروز دخترعموم 3 سالش بود اومد خونمون شیشه جلو مبلیو شکوند . همه تختمونو بهم ریخت . کلی اشغال ریخت تو خونه و وسط خونع کوسن میزاشتن میپریدن . مامانشم میخندید بچستتتتت باید تا 7 سالگی پادشاهی کنه .
دفعه بعد اومدن خونمون تو اتاق بچشو کلی دعوا کردیم تو پذیراییم تا تکون میخورد داد میزدیم که اذیت نکنه دیگه نیومدن خونمون خداروشکر
چنددقیقه بعد همین الهه زنگ میزنه به الهام اینایی که به من گفته واسه الهامم میگه واون که فکر میکنه هیچ کار اشتباهی نکرده زنگ میزنه مامانش که مامانشم گوشیو قطع میکنه و بعدم خاموش مبکنه
استارتر در مورد بچه تون خواهر شوهراتون كاملا حق دارن
عزيزم اونم كه ١٢ سالشه بچه است اصلا شما بگو ٢٠ سال شايد اون وسيله براش با ارزش و دوست نداره بده
دليل نداره چون بچه ي شما دو سالشه هر چي خواست ديگران بهش بدن از همين الان بهش ياد بدين با گريه و جيغ وداد نميتونه هر چي مَي خواد بدست بياره من خودم دو تا بچه دارم
پسر جاري منم گاهي دوست نداره وساليشو به بچه هاي من بده ١٠ سالم بزرگتره منم دليلي براي ناراحتي نميبينم حق داره
از بچه هايي هم كه ميان خونمون با گريه ميخوان وسايل پسرم كه دوستشون داره رو بزور بگيرن خوشم نمياد و البته اجازه هم نميدم بزور بگيرن
بعد زنگ میزنه به من میگه سحرمثه اینکه تواز حرفام ناراحت شدی من که حرف بدی نزدم تو و داداش ناراحت شدین گفتم الهام جان شاید حرفت بد نباشه ولی رک گویی همه جا خوب نیست تودفعه اولت نیست اینو میگی تو از بچه ۲ سال و ۷ ماهه انتظار تربیت داری اونوقت بچه خودت پنج سالشه انتظار نداری ازش
گفتم ببین مادرت ازاین حرکتت ناراحت شد گفت خب من چیکارکنم منو تو داریم حرف میزنیم اون نباید طرفداری تورو بکنه مامان من فقط به فکر داداشه همش میگه اون یبار سکته کرده بحث نکنین باهاش بابا ماهم ۳۰ سالمونه شاید ما سکته کنیم
