خانما لطفا تجربيات تلخ خودتونو با خانواده ي شوهر بذارين كنار
من كاربر نه چندان قديميم ولي اصلا نميخواستم با كاربري اصلي خودم بيام چون همينجوريشم احتمال شناسايي دارم
اول يه دور نما از خانوادمون بدم
خانواده ي ما يه خانواده ي سرد بي رفت و امديم من داييامو شايد سالي ٣بار ببينم اونم شااااايد
هر كسي سرش تو كار خودشه خاله هام و مامانم سناشون بالاس تو كاراي خودشون موندن چه برسه به ديگران بخوان دخالت كنن
پدر بزرگ و مادر بزرگم خيلللللي سال پيش فوت كردن
رفت و امدامون واقعا كمه
حالا من يه زندايي دارم عاشق رفت و امد كه هر وقت مارو دعوت كرده رفتيم مثلا تو اين سالا بگم ٣-٤ بار شده دعوت كرده
يه دايي دارم هنرمنده مجرده تو هيييييچ كدوم از جمعاي ما هم نيست اصن روحيش به كل فرق داره خيلي سخت كار ميكنه همه هم ميشناسنش كه اين شرايط زندگيش اينجوريه تنها زندگي ميكنه و كلا با خودشه