از یاد برده ای و از یاد برده ام تو را افسوس که رفته ای و از دست داده ام تورا ای آرزوی من تو کجایی و من کجا باور نمی کنم که نمی بینمت تورا گاهی به یاد تو و چشم بی شرم تو دمی از خود برون شوم و خواهمت تو را اشکم روان شود وبغض می کشد وقتی که یاد آوردم رفتن تو را لعنت بر این جفای زمانه و تقدیر روزگار آزرده میکندم هوس دیدن تو را
قرار من با خدا اين شدكه.....من چشمهامو ببندم...دستمــٌ بذارم تو دست خدا وباهاش برم جلو....خٌـــدايا توي مسير دستمو ول نكني....مواظب سنگـاي جلوي پام باشي....من تا جايي چشمامو باز نگه داشتم كه ميدونستم چي خوبه و چي بد....ولي از اين به بعدش با تو.....من اسمشو ميذارم دوستي و تكيه به تو.....و تو اسمشو بذار تَوكٌـــل...ميدونم از توكل به هركس پشيمون ميشم ولي از توكل به تـــو هرگـــز....مواظبمون باش و هوامونو داشته باش❤️
العان.باهاش سرسنگین شدم .همیشه میگه دوست دارم بوسم میکنه ولی اگه چیزی بخادبایدانجام بشه .وگرنه عصبی میشه.چن باربیرون قاطی کرده مردم فک کردن که من چیکارش کردم ابروم رفت