2777
2789

دوستان میخوام باهاتون درد و دل کنم  اونایی که به درد و دلا شک دارن لطفا نیان من به اندازه کافی حالم بد هست

ما دوتا خواهریم اون چند سال از من بزرگ تره  من بچه دومیم 

هرچی شادیه از زمان بچگی تا حالا برا اون بوده و هرچی غم و غصه ماله من  نمیگم اون حالش بد باشه ولی منم حقمو از زندگی میخوام میخوام شاد باشم از ته دل بخندم واقعا تو همه ی مراحل زندگی غمام از شادیام بیشتر بوده من نه مثه خواهرم بلکه مثه هیچ دختر دیگه ای هم نبودم و .... 

گاهی اوقات فکر میکنم خدا منو دوست نداره فراموشم کرده 

بذارید از اول اول شروع کنم  دوران بچگی خواهرم به خاط  کار پدرم تا سوم و چهارم ابتدایی رو خارج کشور خوند بعد پدرم به خاطر دور بودن از خانوادش بر میگرده به ایران باز گشت به ایران مصادف میشود با حاملگی و به دنیا امدن من و بچه ای به دنیا میاد که بررگ ترین بردش توزندگی زنده موندشه بچه ای لا غر و بیمار و رنجور 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بچه ای که شاید اگه به دنیا نمیومد بهتر بود  روزایی که خواهرم داشت بچگیشو بهتر و خور میگذرونید من تو بیمارستانا بودم خواهرم تو صف مدرسه منتظر میموند و من و مامانم تو مطب دکترها و بیمارستان ها 

من و خواهرمم خیلیی متفاوتیم

حالا نه اینجور ک تو‌گفتی

اما بسیااار متفاوت

همه‌ی موفقیت ها برای اون بوده


من خیلیییی خوشحالم واسه اون دوست داشتم خودمم موفق میبودم اما خب این مشکله منه و خوشحالم‌حداقل خواهرم‌موفقه


یه سری مشکلاتم‌فقط من دارم و‌اون تقریبا ازشون بویی نبرده



من عاشق خواهرمم و‌حسودی بهش ندارم

یادم تورو فراموش..
بچه ای که شاید اگه به دنیا نمیومد بهتر بود  روزایی که خواهرم داشت بچگیشو بهتر و خور میگذرونید م ...

حالا اگه خواهرت بخواد درددل کنه، میگه خواهرم چون مریض بود تمام توجه پدر و مادرم رو به خودش معطوف میکرد.

باید از دید بقیه هم نگاه کنی

باور کن اگه دقیق نگاه کنی متوجه میشی بعضیا حسرت زندگی خودت رو دارن

تو اتاق ایزوله جایی که به جز خودت هیچکس نیست  نمیدونم این حرف و قبول دارید یا نه که مین از دل برود هران کس که از دیده به رفت و کم کم منم تو اتاقای بیمارستان فراموش شدم حالا نه این قدر ولی خب .... البته حقم داشتن

حالا اگه خواهرت بخواد درددل کنه، میگه خواهرم چون مریض بود تمام توجه پدر و مادرم رو به خودش معطوف میک ...

نه اتفاقا من تو بیمارستان تنها بودم تو اتاق ایزوله و خانواده پیشه اون بودن چون دکترا ازم قطع امید کرده بودن و مادر و پدرمم نمیخواستن بهم وابسته شن تا اگه یه روزی از دست دادنم زیاد ناراحت نشن

تو اتاق ایزوله جایی که به جز خودت هیچکس نیست  نمیدونم این حرف و قبول دارید یا نه که مین از دل ب ...

مگه میشه فراموش بشی 

مطمین باش این تصور خودت بوده

اتفاقا وقتی ی بچه مریضه ذهن پدر و مادر درگیر اونه و بچه دیگه فراموش میشه

گفتند که او عاشق گیسوی کمند است،،،موهای من از عصر همان روز بلند است 👧
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792