2777
2789

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

یکی لایک کنه ممنون

خدایا میخوام بگم من  ی دنیا ازت ممنونم 😘 که بزرگترین معجزه ی زندگیمو بهم دادی بعد از ۷ سال انتظار  فرشتمو در اغوش گرفتم روزای ک حتی نمیدونم توی خواب یا بیداری  خدایا این روزا رو قسمت همه ی منتظرا کن 😘😍😍😍😍😍❤

خوب بچه ها من اذر ماه 96 ازدواج کردم با پسر پسر عمه مامانم نمیشناختمش هیچ تو روز خواستگاری دیده بودمش و بعد دوماه ما عقد کردیم سال 95 اذر 95 و اذر 96 هم عروسی بعد از  چند وقت من فکرشو نمیکردم یه بار یادمه جلو گیری نداشتم بعد فکرشو نمیکردم میگفتم امکان نداره ادم با یه بار جلو گیری نکردم بچه دار شه کلا بیخیالش شدم تا اینکه روز خود که باید پریود بشم 20 بهمن ماه پریود شدم 1 روز کامل اما فقط قهوه ای بود دیگه بعد اون نه لک دیدم نه چیزی به مامانم و اجیم گفتم گفتن تست بزن اگه حامله باشی مشخص میکنه تست زدم کنفی بود تا 27 اسفند من تست میزدم و منفی بود 😆🤦🏼‍♀️ مامانم کفت همون خون ریزی که کردی ماله پریودت بود شاید این ماه کم شدی و اینا خلاصه من تو این چند روز کل خونه رو گرد گیری میگردم مبلا رو جابه جا میکردم تمام خونه رو دکورشو تغیر دادم تنهایی فکر نمیکردم که باردار باشم چون تازه ازدواج کرده بودم اقا شد 1 فروردین فردای سال تحویل ما رفتیم بیرون پیتزا خوردیم با شوهرم تو راه برگشت مامانم اینا و اجیم اینا رفته بودن خونه ی خالم اصفهان زنگ زدن تبریک بگن که اجیم گفت هنوز پریود نشدی گفتم نه گفت حالا برا خررین بار یه تست بزن اگه دیدی منفیه بریم دکتر شاید کیستی چیزی باشه اومدم خونه رفتم دستشویی تستمم خارجی گرفتم بازش کزدم و زدم باورم نمیشد بلافاصله یعنی تا زدم مثبت شد باورمون نمیشد شوهرم تو کل خونه میگشت هرچند که اون تا الانشم میگفت نباس بچه دار میشدیم و کلا دلش نمیحواست اما دوسش داره الان خیلیییی 

خلاصه از اینکه من باردار شدک خودم خیلی خوشحال بودم چون خیلی بچه دوست داشتم همه چیم اوکی پیش میرفت تا اینکه اختلافام با شوهرم شروع شد از ماه 6 که اودم خونه ی پدرم طبقه بالاشون که من تنها نباشم و بهم برسن خلاصه من خیلی ادم استرسی بودم وحشتناک هر مشکلی رو بزرگ میکردم خمش تو دکترا بودم کلی ازمایش تقریبا هر روز یا هر دروز یه بار تو دکترا بودم همش یا نگران صدای قلبش یا نگران مریضی خودم خودم چیزیم نشه نمیرم و اینا کلا لذتی نبردم از اینکه پسرم تو شکممه همش دعوا جر و بحث با همسرم کتک کاری خلاصه دوران بدی رو داشتم همش استرس پره اکلامپسی رو داشتم بد جور وحشت انداخته بود تو وجودم همشم از همین اینترنتا بود که مطالب میخوندم اما من نه ورم داشتم نه دفع پروتئین اما میترسیدم همس فکر میکردم پره اکلامپسی میشم و زایمان میکنم خلاصه نه ماه به هر بد بختی بود گذشت 

خلاصه از هفته ی36 که سرکلاژمو باز کردم نگفتم راستی من هفته ی 19 متوجه شدم که طول سرویکسم پاینه و اورژانسی سرکلاژ شدم خلاصه بارداری سختی داشتم وقتی که باز کردم سرکلاژمو دکتزم گفت بپا تو راه زایمان نکنی اما از حرفش داشت یک ماه میگذشت من همچنان باردار بودم و دریغ از یک ثانت باز شدن 

دیگه داشتم نا امید میشدم و همه ی دوستام با من زایمان کردن همشون بچه هاشون تو بغلشون بود و من هی گریه میکردم خلاصه شد 22 ابان ساعت 11 شب دیدم خیلی سرم درد میکنه حالم بد شد مامانم و شوهرم بردنم دکتر شوهرم همش میگفت بشین تو خونه نمیکیری بیچاره حق داشت هروز من بیکارستان بودم یه چیزیم بود تپس قلب نفس تنگی چمیدونم به حالت مرگ میرفتم هرچی هم ازمایش میگرفتن نرماله نرمال بود خلاصه رفتیم فشترمو 10 بار گرفتن همش میگفتن خوبه برو خونه دیگه من نگران بودم نرفتم خلاصه رفتم بهشون گفتم حالم بده و دوباره گرفتن فشارمو فشارم 18 بود منو به زور بیمارستان دولتی همینه دیگه بردن بخش زایمان میخواستن بزارن طبیعی زایمان کنم تا اینه چشمام شروع کرد جرقه زدن گفتم من چشام داره جرغه میزنه تا اینکه با ویلچر بردنم تو اتاق سزارین 

امپول بزرگ زدن بهم تو پشتم  که بعد فهمیدم ماله ضد تشنج بود بعد بردنم اتاق عمل و سریع عملم کردن بعد عمل یه لحظه بچمو دیدم و بعدش منو منتق کردن ای سیو تا سهروز من بچمو ندیدم و برام وحشتناک بود اون روزا

تا اینکه اومدم بخش بعد سه روز نینیمو دیدم بهترین حس عالم بود دیدن بچه ای که نه ماه تو شکمم بود رایان روز سه شنبه 23 ابان 97 ساعت 8 صبح متولد شد با وزن 330

الان بعد از گذشت 73 زوز از زایمان من من هنوز درگیره فشارم و دیشب حالم کاملا بد شد حدفم از گفتن این خاطره خلاصه این بود به چیزای مثبت فکر کنین به هرچی فکر کنین سرتون میاد 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز