امروز ساعت دوازده دیدم زنگ میزنن،رفتم دیدم خانوم همسایه س با پسر پنج ساله ش.
من اصلا با همسایه ها هیچ رفت و آمدی ندارم، فقط در حد یک سلام علیک ساده.
خلاصه گفتش که کلیدمو جا گذاشتم،شوهرم تا نیم ساعت دیگه میرسه، فقط بچه دستشویی داره واسه همین مزاحم شدم.
دعوتش کردم اومد داخل و کارشو انجام داد.
بعدشم تعارفش کردم گفتم بشینین تا همسرتون بیان.
یعنی توی نیم ساعت این بچه داشت زندگیموبه هم میریخت!😰
یه بسته چیپس دستش بود که خیلی نرم شده بود راه میرفت و همونجور که میخورد نصفش از دستش میریخت زمین،😕
مجسمه های کوچیک دکور کنار تلویزیونو باهاشون بازی میکرد،
آخرم از دستش افتاد،شانس آورد افتاد رو فرش و نشکست.😧
کنترل تلویزیون و ماهواره رو برداشته بود روی سرامیک باهاشون ماشین بازی میکرد و میزدشون به هم😣😣😣
میوه میخورد و دستای کثیفشو میمالید به مبل😦
تمام این مدتم مادرش انگار نمیدید این چیزا رو😐
خیلی ریلکس به صحبتش ادامه میداد😤
بعد دیدم داره میره سمت اتاق😠
دیگه نتونستم تحمل کنم،سریع پاشدم گفتم عزیزم نباید بری اینجا و درو قفل کردم،
بعد برگشتم دیدم خانوم واسه من قیافه گرفته پشت چشم نازک میکنه😒😒
بعدشم گفت شوهرم دیگه الانه که برسه دست بچشو گرفت پاشد رفت!
معذرت خواهی که هیچ، حتی یه تشکرم نکرد😑
حالا به این که چقد بچشو بی تربیت بار آورده بود کاری ندارم،
از طرفیم میگیم نمیشه با بچه ها بجنگیم ، باید در برابرشون صبور باشیم،البته اونم معقول و درست.
اما این اندازه از بیشعوری که بچه ت گند بزنه به زندگی مردم بعد تو به جای عذرخواهی به روی خودت نیاری و تازه طلبکارم باشی قابل توجیه نیست اصلا!
امیدوارم چنین مادری اینجا نداشته باشیم،
اما اگر هست بدونه که با این رفتار فقط بی فرهنگی و بی اخلاقی و تربیتِ نداشته ش رو به نمایش گذاشته👎